فداییان یوسف فاطمه(عج)

فداییان یوسف فاطمه(عج)

*سلام علی آل یس *

مراسم هفتگی هیئت هر دوشنبه بعد از نماز مغرب و عشا در میعادگاه همیشگی، به آدرس :
" انتهای اشرفی اصفهانی خیابان طالقانی کوچه چهارم منزل بردار سمیعی"
برگزار میشود.

برنامه های مراسم هفتگی:
- قرائت قرآن کریم
- قرائت زیارت عاشورا/ حدیث شریف کساء
- سخنرانی
- روضه خوانی

جهت اطلاع از زمان برگزاری و برنامه های جلسات، عبارت " یا مهدی" را به سامانه پیامکی هیئت ارسال نمائید.

شماره سامانه پیامکی :

" 30006132400000 "

"""ضمنا آخرین تغییرات و اخبار هیئت را در بخش "اطلاعیه ها" میتوانید بخوانید"""

پذیرای دلنوشته ها و سخنان ناب شما در بخش دلنوشته ها هستیم.


- پست الکترونیکی هیئت:

" fadaeeian@gmail.com "

........... یا رفیق من لا رفیق له...........

اسلایدر

حدیث

پیوندها

آثار انفاق و کمک رسانی



سم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در خدمت عزیزانی هستیم که وقتشان را صرف احسان به همنوع می‌کنند، این هم راجع به مسأله‌ی سلامت. سلام و سلامتی، شعار اسلام است. در قرآن 46 بار کلمه‌ی سلام آمده است. آرم ما سلام علیکم است، نه مرسی و فلان. اصلاً سلامتی کد ما است. اگر کسی وقتش را صرف سلامتی کند، چه پزشک و پرستار باشد، چه داوطلبانه باشد، چه در نیروهای نظامی باشد یا شهرداری باشد یا هرجا، این در همه‌ی خیرها شریک است. بنده مشکلی پیدا می‌کنم، افرادی می‌آیند برای سلامتی من برنامه‌ریزی می‌کنند یا پول خرج می‌کنند، یا آمپول و دوا و دکتر، تخصص و هرچه... آن گروهی که سلامتی مرا تأمین می‌کنند بعد من یک حدیث می‌خوانم چه در تلویزیون، چه بیرون تلویزیون، آن دانشجو درس می‌خواند. دبیرستانی، راهنمایی، مدرسه، کارگر، کشاورز، کاسب، هرکس هر خدمتی می‌کند براساس سلامتی‌اش، آن کسی که مسؤول سلامتی است این شریک است در هر کار. بگذارید یک حدیث بخوانم.

1- پاداش کمک به مردم، برابر پاداش نماز و زیارت مستحبی

گروهی مدینه رفتند. یکی بیمار شد. یک نفر کنار بیمار ایستاد پرستاری کند. بقیه حرم پیغمبر رفتند. امام فرمود: آن کسی که کنار مریض ایستاده ثوابش کمتر از آن کسی که به حرم آمده، نیست. خیلی مهم است. یک قصه‌ی دیگر هم برایتان بگویم. این هم برای اینهایی که شب‌ها کشیک می‌دهند، یا پلیس هستند، یا در جاده‌ها.

جمعی به مکه رفتند. کفش‌هایشان را پیش یک نفر گذاشتند و گفتند: کنار کفش‌های ما بنشین، ما برویم طواف کنیم. امام فرمود: این آقایی که کنار کفش‌ها نشسته ثوابش کمتر از کسی نیست که طواف می‌کند. اینها خیلی مهم است. منتها به شرطی که هدف خدا باشد که انشاءالله خدا هم هست.

خوب موضوع بحث ما در جلسه‌ای راجع به کمک‌رسانی و انفاق بود، گفتیم: انفاق یک چیزهایی را کم می‌کند. یک چیزهایی را هم زیاد می‌کند. حسادت را کم می‌کند. سرقت را کم می‌کند. عقده را کم می‌کند. اختلافات طبقاتی را کم می‌کند. وقتی من یک پولی دارم و بخشی از آن را به یک افرادی دادم که ضعیف هستند، دیگر آنها به من حسادت نمی‌ورزند. نفرینشان را کم می‌کند. فحش‌شان را کم می‌کند. قصد انتقام نمی‌گیرند. اگر من هرچه دارم خودم بخورم. خبر مرگ مرا به هرکس دادند، تا کی می‌خواست عمر کند! خوب بسش بود دیگر! چرا؟ برای اینکه من هرچه گیرم آمد خودم خوردم و به این ندادم. خبر مرگ آدم را می‌گوید: بس است دیگر تا کی می‌خواهد عمر کند. مرگ برای همه است! تمام شد. اما اگر یک کمکی به این کنم، اِ... مرد! خدا او را بیامرزد. فرق می‌کند بین آه مردم و نفرین مردم و دعای مردم.

انفاق یک چیزهایی را هم زیاد می‌کند. آنچه زیاد می‌کند در این کمک رسانی، شما کمک می‌کنی، اصل کمک احسان است. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» (بقره/195) این خدمتی که به شما می‌کند... البته خدمت علمی هم هست، حالا من یک بحثی اینجا دارم، بد نیست این را اول بگویم. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

انواع کمک‌ها: کمک مالی، کمک بدنی، کمک علمی، کمک در هنر، و صنعتی را آدم به کسی یاد بدهد. کمک در مسکن، کمک در عبادت، کمک در فرهنگ، کمک در ابزار خانه، همه‌ی اینها را شامل می‌شود. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»

اسلام مطلق است، یعنی دست ما را آزاد گذاشته است. گفته: «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‏ء» (سباء/39) «مِنْ شَیْ‏ء» یعنی هرچه می‌خواهد باش. نمی‌گوید: مثلاً چه باشد. می‌گوید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعام‏» (انسان/8) گرسنه را سیر کن. حالا نان سنگک باشد یا بربری یا تافتون، پیتزا باشد یا ساندویچ، پلو باشد یا مرغ. انچه مهم است نباید گرسنه باشد. یعنی کلی گفته که شامل همه چیزی می‌شود. برهنه را باید بپوشانی، دیگر حالا نوع لباسش در آداب و رسوم و امکانات و نیاز و راجع به کمک چیزهایی که زیاد می‌کند این است.

پس بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع بحث: آثار خدمات.

2- جلب محبت خداوند و مردم در سایه‌ی کمک رسانی

اولین آثارش محبت خداوند؛ چون قرآن می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ...» می‌توانید بگویید؟ آفرین «یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ». همین که خدا آدم را دوست داشته باشد. اگر الآن بیایند به شما بگویند: آقا، مقام معظم رهبری سلام شما را رساند و گفت: من از فلانی راضی هستم. چقدر خوشحال می‌شوید. یک رئیس جمهور اعلام کند که من از فلانی راضی هستم. طرف خوشحال می‌شود. خالق همه‌ی رئیس جمهورها، رهبرها، خالق همه بشر گفته: دوست دارم.

2- محبت مردم؛ مردم شخص نیکوکار را دوست دارند.

3- تثبیت خود انسان؛ قرآن می‌گوید: «وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (بقره/265) این آیه‌ی قرآن است. یعنی آدمی که کمک کرد، پایگاه خودش، یعنی شخصیت خودش را هم می‌یابد. عجب پس این کار از من برمی‌آمد! ببین یک ماشین در جوی افتاده، شما می‌آیی و این ماشین را بیرون می‌کشی. وقتی سوار ماشین می‌شوی، خودت هم می‌گویی: خوب شد!

پزشکی در استان فارس، قصه برای قدیم است. در مطبش نشسته بود و بیماری به او مراجعه کرد و وضع بیمار را که دید احساس کرد این امشب، شب آخر عمرش است. این نمی‌ماند. منتها به او نگفت: تو امشب مردنی هستی. آدرسش را گرفت و شب هم یک سری امکانات را در کیفش گذاشت و به خانمش زنگ زد من امشب نمی‌آیم. بیماری دارم باید کنارش باشم. رفت در خانه‌ی بیمار را زد و اطرافیان بیمار دیدند پزشکی است که عصر مطب او رفتند، گفت: آقا من پزشک عصری هستم، گفتند: بله شما را می‌شناسیم. فرمایشی دارید؟ گفت: بله، من امشب آمدم کنار بیمار تا صبح بخوابم. پول هم نمی‌خواهم. گفتند: باشد. او را کنار بیمار بردند. طبق پیش‌بینی‌اش حال بیمار بد شد. نصف شب حالش به هم خورد و سریع بلند شد و با دارو و درمان و تخصص و امکاناتی که داشت این را از مرگ نجات داد. می‌گفت: صبح گفتم یک شب من نخوابیدم، یک نفر را از مرگ نجات دادم. این خیلی مهم است.

شما شنا به افراد یاد می‌دهید. مثلاً فرض کنید این از خدماتی است که حتماً شهرداری تهران کرده یا نکرده؟ شنا یاد جوان‌ها بدهد. استخر مجانی هم دارید؟ [یکی از حضار: با حداقل...] با حداقل! مثلاً اگر شهرداری هر شهری بچه‌های شهر خودش را شنا یاد بدهد، این می‌ماند. یعنی وقتی شهردار می‌خواهد کنار برود، بازنشست شد، یا می‌گوید: خوب زمانی که من بودم مثلاً بیست هزار نفر را شنا یاد دادم. لااقل بیست هزار نفر را از غرق شدن نجات دادم. خوب این را آدم احساس می‌کند که لذت هم می‌برد. اینها یک لذت‌هایی هم دارد. آدم لذت می‌برد.

3- دوری از بخل علمی و غرور علمی

بخل چیز بدی است. من چیزی ندارم. ولی یک مقداری در این چهل سال یادداشت دارم. چند هزار تا سخنرانی، چند میلیونی خرج کردیم، تمام این سخنرانی‌ها را تایپ کردیم، تمام فیش‌ها را تایپ کردیم، در یک سی‌دی کردیم، به نام مجموعه آثار. قفل هم سی‌دی ندارد. فقط بیست هزار تا را بیست هزار طلبه‌ی خارجی گرفتند. طلبه‌های داخلی را کار نداریم. دهها هزار! بیست هزار تا را یعنی الآن تمام آنچه من مطالعه کردم در بیست هزار خانه‌ی طلبه‌ی خارجی هست. از سیاه پوست و سفید پوست و اندونزی و مالزی و هرجا... عرب و عجم و ترکیه و هرجا. این آدم وقتی می‌خوابد، احساس می‌کند عجب تو سوادی نداری، ولی همین که داشتی در یک سی‌دی بی‌قفل در اختیار گذاشتی. این را آدم لذت هم می‌برد. من نمی‌دانم اینهایی که قفل می‌کنند، گاو صندوق گوشتی هستند. پول دارد ولی پولش را به کسی نمی‌دهد. با گاو صندوق چه فرق دارد؟ منتها گاو صندوق فلزی است، این گوشتی.

65 کیلو گوشت است، منتها گاو صندوق است. این بخل چیز بدی است.

بعضی‌ها در سلام هم بخل می‌کنند، می‌گوید: من لیسانس هستم او باید به من سلام کند. اوه اوه اوه! این پنج تا کتاب خوانده می‌خواهد همه به او سلام کنند. داریم رئیس دزدها چه کسی است؟ گفتند: آن کسی که از نمازش بدزدد. «اسرق السراق» از نمازش می‌دزدد. رئیس بخیل‌ها چه کسی است؟ آن کسی که حتی در سلام کردن، بخل می‌کند. خوب یک سلام کن. نه من کوچک می‌شوم. مادرشوهر که نباید به عروس سلام کند. عروس باید بیاید صبح به صبح دست مادرشوهر را ببوسد. من مادرشوهر هستم! احساس می‌کند که مثلاً همه باید دستش را ببوسند.

این را تثبیت می‌گویند. تثبیت یعنی آدم خودش را کشف می‌کند که عجب! پس من می‌توانستم، الآن این جوان‌های ما که در ایران اختراع می‌کنند این هویت خودشان را کشف می‌کنند. چون آدم خودش هم خودش را نمی‌شناسد. گاهی بگویند: چقدر می‌توانی بدوی؟ می‌گوید: من دو کیلومتر! اما یک گرگ دنبالت می‌کند، سی کیلومتر می‌دوی. اوه...! پس من می‌توانستم سی کیلومتر بدوم. گاهی فشارهایی که به آدم می‌آورند، همین تحریم‌های اقتصادی و امثال اینها عین همان حمله‌ی گرگ است. حمله‌ی گرگ تلخ است، اما چون آدم می‌خواهد خودش را نجات بدهد، می‌دود و بعد معلوم می‌شود که این توان در وجودش بوده است. تثبیت می‌شود.

رونق ازدواج؛ الآن داشتم می‌آمدم به من گفتند: مثلاً در شش ماه گذشته هفتاد و پنج هزار طلاق؟ هفتاد هزار طلاق در شش ماه گذشته. خوب یکسال می‌شود 140 هزار تا. چرا باید در جمهوری اسلامی در یکسال 140 هزار طلاق باشد؟ بخشی از این طلاق‌ها برای این است که دیر ازدواج می‌کنند. پسر 35 ساله شده، 30 ساله. دختر 28 ساله شده، تنه درخت، شاخه که کلفت شد دیگر پیوند نمی‌خورد، طناب که شد اینها به هم گره نمی‌خورند. نخ قرقره زود گره می‌خورد. ولی طناب...بعد وقتی پسر سن‌اش بالا رفت، چهار تا رابطه پیدا می‌کند. دختر چهار تا تلفن به او می‌شود. انوقت اینها حواسشان جای دیگر است. وقتی هم به هم نگاه می‌کنند، نمی‌خواهی جای دیگر می‌روم! قبل از تو سی جای دیگر بودم، سی و یکمی می‌روم! (خنده حضار)

یعنی وقتی چشم‌ها باز شد، اردوها خیلی خوبی دارد، ولی اردوها یک بدی هم دارد. دختر و پسرهایی را که اردو می‌برند، ضمن اینکه خیلی خوبی دارد، بدی‌اش هم این است که دختر می‌گوید: اِ... پس بیرون خانه هم می‌شود خوابید؟ پس می‌شود دور از پدر و مادر هم خوابید. اردوهای ما الحمدلله سالم است. اما کشورهای دیگر اولین قدمی که دختر یاد می‌گیرد برود بیرون از خانه بخوابد، همین اردوهاست. اردوهای ما مذهبی هستند الحمدلله خوب زیر نظر مربی است و به لطف خدا سالم می روند و سالم می‌آیند. حالا یک الا بگوییم، ممکن است یک کسی هم یک خلافی بکند ولی بدنه‌ی اردوهای ما سالم است. اما وقتی تنه‌ی درخت شد، تنه‌ی درخت پیوند نمی‌خورد. طناب گره نمی‌خورد. مهریه‌ی بالا حدیث داریم، حدیث است و آمار هم تأیید کرده این حدیث را، که بخشی از این طلاق‌ها به خاطر مهریه‌ی زیاد است.

4- انفاق در امر ازدواج جوانان

اگر در انفاق باز شود، افرادی بیایند یک خرده سر کیسه را باز کنند. شما مگر چهار تا بچه نداری، فرض کن پنج تا داشتی، چه می‌کردی؟سه تا بچه داری، فرض کن چهار تا داشتی. دو تا داری، فرض کن سه تا داری. اگر بچه‌ی سومی داشتی چه می‌کردی؟ البته بعضی از زن‌ها الحمدلله این کارها را کردند.

یک خانمی در قم یک مسجد ساخت به نام مسجد فاطمیه. نزدیک حرم هم هست. مقابل حرم یک گذری به نام گذر خان است، می روی یک مسجد آجری است، آجر آجر است، هیچی ندارد. خدا می‌داند این مسجد چقدر با برکت است. من بارها شده در این مسجد رفتم نماز بخوانم، گفتم: خوشا به حال آن خانمی که خدا توفیقش داد و یک چنین مسجدی ساخت. چقدر خانم داریم که پول دارد، ملک دارد، آب دارد، چند سالی هم دیگر بیشتر زنده نیست، عمر دست خداست، ولی بالاخره بیایید آخر عمرتان را یک مسجد خانم به اسم خودت بساز. ما دهها هزار منطقه داریم مسجد ندارد. بیا یک کار اینطوری کنیم. این یک احسان است.

این خانم‌هایی که اینجا نشستند خیلی‌هایشان همسر ندارند و جوان هستند. داوطلبانه، درست می‌گویم دیگر، یک جمعی‌شان داوطلبانه هستند. عمدتاً یعنی اکثر اینها داوطلبانه هستند. این جوان دختر تحصیل کرده آمده گفته من آمدم که اگر یک زمانی نیاز بود، کمک کنم. خوب ایشان پول ندارد. از جوانی و سوادش استفاده می‌کند. حاج خانم! شما که پول داری. جوان نیستی. شما بیا از پولت یک باقیات الصالحات بساز. این حدیث را شنیدید. یک بار دیگر هم بشنوید.

اگر نماز جماعت یکی بود، یعنی پیش‌نماز یکی و پس نماز یکی. همین که یکی به یکی اقتدا کرد، نماز جماعت یک نفره، ثواب یک رکعتش شد 150 تا، دو تا شود چقدر، سه تا شود چقدر، چهار تا شود چقدر؟ ده تا که رسید دیگر هیچ‌کس حسابش را ندارد. یعنی آن فرشته‌هایی که عدد قطرات باران، و شن‌ها و برگ درختان را دارند ثوابش را ندارند. یعنی نماز جماعت از ده تا که رد شد هیچ کس حسابش را ندارد.

شما یک مسجد بسازید، یک جماعت ده نفری در آن باشد چقدر ثواب دارید؟ البته معنایش این نیست که برای وارث نگذاریم. ولی خیلی‌ها اگر ثلث مالشان را بدهند کارها حل می‌شود. پیرمرد است، پیرزن است، پسرهایش داماد شدند، دخترهایش عروس شدند. یکی یک ساختمان یک جایی بسازیم. یکجایی مدرسه می‌خواهد. یکجایی درمانگاه می‌خواهد. یکجا نمی‌دانم... ما آدم داریم که هوشش خوب است، می‌تواند مثلاً مطهری شود. در دنیای آخوندی، اما به خاطر فشار زندگی‌اش مثلاً دست به کاری زده که مثلاً ماهی یک مبلغی برای اداره‌ی زندگی‌اش بگیرد.

یکوقت یک کسی نزد من آمد و گفت: می‌خواهم در نهضت سواد آموزی بیایم. طلبه بود. گفتم: تا کجا خواندی؟ گفت: فلان جا! نمره‌ات چطور است؟ هوشت چطور است؟من دیدم این می‌تواند یک طلبه‌ی دانشمندی شود. گفتم: چرا در نهضت سواد آموزی آمدی؟ گفت: فشار زندگی. گفتم: والله شما سه سال درس بخوانی که... مگر ماه چقدر خرج تو است؟ با یک کسی صحبت شد، گفت: آقا شما سه سال ماهی این مبلغ را به ایشان بده برود دانشمند شود. الآن وسط کار قیچی نشود... ما چه آدم‌هایی را داریم که می‌توانند رشد علمی کنند، چه در دانشگاه، چه در حوزه، افرادی هم هستند اوه... اینقدر زمین دارد، بیابان دارد، اینقدر نمی‌دانم خیابان دارد. برج دارد.

این خانم‌ها برای ما حجت هستند. این خانم را فردا روز قیامت کنار یک تاجری، کنار یک حاج خانم می گوید: این خانم هیچی نداشت از جان خودش مایه گذاشت. حاج خانم، سلام علیکم! پسرهایت که یکی کانادا، یکی بلژیک و یکی اتریش است. خودت هم که سنت گذشته است. خیلی هم مال داری. نمی‌خواهی یک چیزی برایش بگذاری؟ بچه‌ها فقط به خاطر شما یک دقیقه سکوت خواهند کرد. وقتی خبر مرگ پدر و مادرها را به بعضی جوان‌ها می‌دهند، می‌گوید: به احترام آنها یک دقیقه سکوت کردند.

5- احسان در راه اصلاح ذات البین

اصلاح ذات البین، یک چیزی را از امام صادق بگویم و بعد یک چیزی را از امام خمینی. امام صادق یک پولی به یکی از اصحاب داد. فرمود: گاهی بین شیعیان ما دعوا است. این پول را بگیر هرجا دعوا شد، می‌بینی اختلاف سر پول است.بگو: آقا مشکل سر چند است؟ بیا من به تو می‌دهم، همدیگر را حلال کنید. دو نفر دعوا کردند و این بنده‌ی خدا هم رفت و اینها را آشتی داد و پول قصه را حل کرد. بعد گفتند: ما شرمنده‌ی شما هستیم پول دادی. گفت: نه، این پول برای امام صادق است. به من گفته: نگذار بین شیعه‌ها اختلاف باشد. گاهی دو تا شیعه که با هم دعوایشان است، با پول حل می‌شود حل کنید. ما چقدر آدم داریم که در فامیل سر یک چیز جزئی با هم قهرند. و در همان فامیل هم پولدار است. احسان کنیم.

دادستان تهران، دادستان کل تهران به من می‌گفت: می‌گفت امام من را خواست زمانی که من دادستان بودم. گفت: گاهی افرادی با هم اختلاف دارند، سر مسائل مالی، و تا بروی قانون پیدا کنی و تبصره، شش ماه طول می‌کشد. اگر یک چیزی است با یک مبلغی می‌شود حل کرد، حل کن. می‌گفت: امام آن پول را به من داد، هیچ‌کس هم از آن پول خبر ندارد. مبلغش معلوم نیست. مبلغش معلوم است کسی مبلغ را خبر ندارد. فقط امام به من داده است. من هم دیگر از دادستانی کنار می‌روم شما می‌شوی. به دادستان جدید می‌گفت: امروز شما دادستان هستی. بیا پول‌هایی که امام دست ما گذاشته به تو می‌دهم و در اختیار مشتری. خیلی از افراد متمول عرض کنم با یک مهمانی با یک عرض کنم به حضور جنابعالی که...

در یک خانه دعواست برای اینکه مرد مسافرت می‌رود، نمی‌تواند زن را ببرد. به مرد می‌گوید: بیا. شما زندگی‌تان را به خاطر یک سفر... حالا خانمت را هم ببر. پول نداری، بیا این پول خانمت را من می‌دهم. می‌روی مشهد ایشان را هم ببر. می‌روی عمره یا کربلا ایشان را هم ببر. سر چهارصد تومان، پانصد تومان کمتر یا بیشتر، سر یک حج عمره نگارید بین عروس و داماد شکر آب شود. احسان...

آرامش؛ قرآن می‌فرماید: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُم‏» (انفال/60) آیه‌ی قرآن است. هرچه در راه خدا بدهید، خدا جای آن را به شما می‌دهد. شما یکوقت نگویید ما عمرمان را می‌دهیم. به خاطر اینکه شما از سلامتی، از علمت استفاده می‌رسانی به کسی، خدا هم به تو برمی‌گرداند. «بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُم‏» (بحارالانوار/ج68/ص270) حدیث داریم به پدر و مادرتان احترام بگذارید، بچه‌هایتان به شما احترام می‌گذارند. به پدر و مادرتان خیر برسانید، بچه‌هایتان به شما خیر می‌رسانند.

شب‌ها می‌خواهی بخوابی. سه تا «قل هو الله» خواندن ثواب یک ختم قرآن را دارد. سه تا «قل هو الله» بخوان بگو: این ثوابش برای مادرم. اگر مادرتان مرحوم شده است. اگر زنده است که خدا به سلامت بدارد. هر شب سه تا «قل هو الله» چقدر طول می‌کشد؟ شاید هر «قل هو الله»... «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ» (اخلاص/1-4) ده ثانیه! سه تا «قل هو الله» یک دقیقه طول نمی‌کشد. یک دقیقه خرج پدر مرحومت، مادر مرحومت، آنوقت شما هم زیر خاک باشی، بچه‌هایت کمک تو می‌کنند. حدیث داریم احسان کنید به شما احسان می‌شود.

گاهی وقت‌ها یک خدمتی کسی می‌کند، خداوند به خاطر خدمت او یک باران مبارک می‌فرستد. گاهی وقت‌ها یک کنس بازی می‌کند. به خاطر این کنس بازی یک فتنه‌ای به پا می‌شود. آیه‌ی قرآن است. یکی از اسم‌های خدا «وفی» است. وفی یعنی به قول هایش وفا می‌کند. «وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَه‏» (حج/47) خدا خلف وعد نمی‌کند. «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ» هرچه احسان کنی، در راه خدا «یُوَفَّ إِلَیْکُم‏» به شما داده می‌شود.

6- انفاق، عامل تقرّب به خدا و دریافت درود پیامبر

در قیامت؛ قرآن درباره‌ی کسانی که خدمت می‌کنند. انفاق می‌کنند، می‌گوید: «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره/62). پاداش؛ «یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُبات‏» (توبه/99) قربات یعنی قرب به خدا پیدا می‌کند. خدمتی که می‌کنید. کسی که پلیس است و در راه است و در جاده، مسؤول امنیت است، پاسدار است، بسیج است، نیروی انتظامی است. آتش نشانی است. هرکس بالاخره یک خدمتی می‌کند، قرآن می‌فرماید: هرکاری که می‌کنی، «قُرُبات» یعنی قرب به خدا پیدا می‌کنی. «وَ اللَّهُ یُضاعِف‏» (بقره/261) اجرهای خدا هم زیاد است.

پیغمبر در حق شما دعا می‌کند. قرآن در یک آیه می‌فرماید: «وَ صَلَواتِ الرَّسُول‏» (توبه/99) یعنی رسول خدا به شما صلوات می‌فرستد. خیلی مهم است. الآن به ما بگویند: فلانی سلامت را رساند. می‌گوید: اِ... مدیر کل! شهردار، وزیر، معاون وزیر، قاضی، امام جمعه سلام رساند. می گوید: بابا خود رسول به شما... «وَ صَلَواتِ الرَّسُول‏» آیه‌ی قرآن است. متن قرآن است. می‌گوید: کسانی که خدمت می‌کنند رسول خدا به اینها صلوات می‌فرستد. امام کاظم فرمود: مشکل یک مسلمان را حل کنید، مشکل رسول الله را حل کردید. نگو حالا این کارش را عقب بیانداز. کارش را جلو بیانداز، برو فردا بیا. خوب اگر می‌توانی این را امروز امضاء کن، تمام شود برود. لفتش ندهید. ما متأسفانه مملکتمان یک بیماری عجیبی دارد این است که خیلی لفت داده می‌شود. الآن یک خانه که می‌خواهی در ایران بسازی، با فرودگاه مالزی یکجور است. سفیر ما در مالزی گفت: بیا فرودگاه را ببین. ما را مالزی برد دیدیم اوه، چه فرودگاهی! با قطار از این طرف باید آن طرف رفت. یک شهر است. گفت: به نظر شما چند سال این فرودگاه را ساختند؟ گفتم: طبق فرودگاه امام خمینی اگر باشد، باید هشتاد سال باشد. گفت: اینجا را سه ساله ساختند. باور نکردم. بعد ما هم یک خانه می‌سازیم سه سال. یک سال را تقریباً در شهرداری گیر هستیم. می‌شود کارها را... صنعت ما هم همینطور است.

به چین رفته بودم. دیدم همان بیابانی که پنبه می‌کارند، کارخانه‌ای که پنبه را از دانه جدا می‌کند، کارخانه‌اش هم همانجا است. ماشینی هم که، تشکیلاتی هم که از این دانه، روغن می‌گیرند همانجا است. کارخانه‌ای هم که این پنبه را نخ می کند، همانجا است. نخ را پارچه می‌کند همانجاست. خیاطی می‌کند همانجاست، فرودگاهی که این پیراهن‌های بلند را سعودی می‌فرستد همانجاست. یعنی همه با هم جمع است.

یکی از کارهای خوبی که اخیراً در جمهوری اسلامی شده است، بعضی از وزرا اداره‌های متعدد را برمی‌دارند متمرکز قرار می‌دهند. یعنی سدر و کافور و کفن و سنگ قبر و همه یکجا است. اینطور نیست که سدر می‌خواهی برو آن طرف. کافور می‌خواهی برو آن طرف. پیر آدم درمی‌آید. جمع و جورش کنید. صرفه‌جویی در وقت.

امیرالمؤمنین آمد آرایشگری ریشش را درست کند. لب ها تکان می‌خورد. گفت: یا علی لبت را نگه دار موی روی لب را قیچی کنم. حضرت فرمود: من لبم را نگه دارم، یک سبحان الله عقب می‌افتم. این یعنی چه؟ یعنی امیرالمؤمنین فرمود: باید از ثانیه‌ها استفاده کرد.

گاهی وقت‌ها یک نفر را صدا و سیما مثلاً در برف است. حالا وقت‌های عادی باشد تو می‌روی در برف. یک ماشین، یک تاکسی تلفنی می‌‌رود مثلاً آن طرف تهران یک نفر را می‌آورد، که سه دقیقه در تلویزیون بگوید که هوای همدان چقدر است، هوای بندرعباس چقدر است؟ والسلام علیکم و رحمة الله... خوب این... بابا تو از آنجا آمدی. خوب همین بغلی‌، آن کسی که تا حالا این خبر را می‌گفت، این یک دقیقه را هم او می‌گفت. از زن‌های قدیمی یاد بگیریم. زن‌های قدیمی روضه‌ی علی اکبر می‌خواند، می‌گفت: آقا، خدا پدرت را بیامرزد. یک روضه‌ی علی اصغر هم برای من بخوان. همان که بالای منبر بود، یک پنج دقیقه هم یک روضه‌ی علی اصغر می‌خواند. دیگر این نمی‌گفت شما روضه‌ی علی اکبر را خواندی، بلند شو برو یک تاکسی بیاید او روضه‌ی علی اصغر را بخواند.

ما صرفه‌جویی نمی‌کنیم. قدیم تنورها که بود سیخ می‌کردند در سیب‌زمینی، می‌گفتند: شاطر سلام این سیب‌زمینی‌ها را بپز. این می‌انداخت کنار تنور، همینطور که نان پخته می‌شد، سیب زمینی این هم پخته می‌شد. یک مقداری کارها را جمع کنیم. صرفه‌جویی کنیم در زمان. به جوان‌ها بارها گفتم ولی باید صد بار دیگر هم بگویم که همه‌ی جوان‌های ایران بشنوند. آقا ورزش را تماشا نکنید. خودت ورزش کن. خسته شدی بلند شو ورزش کن. این نشسته یک کشور دیگر به یک کشور گل می‌زند. چه چیزی گیر تو می‌آید؟ هیچی! مثل اینکه به پولهای بانک نگاه کنیم. (خنده حضار) خوب به تو که نمی‌دهند. آخر تماشای پول که برای تو پول نیست. تماشای ورزش تلف عمر است. بله اگر پایت در گچ بود...

زمان شاه من خیلی مسافرت می‌رفتم. البته حالا هم سالی صد تا سفر تقریباً دارم. ولی زمان شاه یک کسی گفت: قرائتی خیلی مسافرت می‌روی؟ گفتم: ببین تا شاه مرا نگرفته، مثل بزرگ‌ها را که می‌گرفت زندان می‌کرد و تبعید می‌کرد. ما خاصیتی نداشتیم، آزادمان گذاشته بود. گفتم: دو سه روز دیگر ممکن است از آن بزرگ‌ها فارغ شود و سراغ ما کوچک‌ها بیاید. تا پا داریم راه برویم، وقتی ما را گرفتند و ممنوع المنبر شدیم، آنوقت مطالعه می‌کنیم. اگر تبعیدمان کردند آنوقت کتاب چاپ می‌کنیم. هر زمانی را برای یک کاری بگذارید. الآن به من خبر دادند که لباس‌های زیادی در خانه‌ها، شهرداری تهران جمع می‌کند، اینها را بازسازی می‌کند، البته نه لباس کهنه و بیمار و فلان، لباس‌های سالم و خوب و شیک که حالا عروس چاق شده این لباس عروس به او تنگ شده. خوب این را یک عروس لاغر می‌تواند بپوشد. خوب این کار خوبی است. حالا داروها هم باید این کار بشود. در هر خانه‌ای چقدر قرص زیادی داریم. در هر خانه‌ای چند تا خودکار زیادی داریم. در هر خانه‌ای چند تا کتاب زیادی داریم.

در خیابانی که نهضت سواد آموزی است. خیابان دکتر فاطمی، نه تا سالن است. یک سالن حالا سالگرد نهضت سواد آموزی است در همین سالن مراسم می‌گیرند. بعد وزارت کشور است. بعد جهاد کشاورزی است. بعد کانون فکری کودکان است. یک سالن همه مثل یک تابوت همه می‌روند یک ساعت در آن می‌خوابند تمام می‌شود می‌رود. شما حاضر هستید برای هر خانه‌ای یک تابوت، برای هر انسانی یک تابوت، می‌شود از یک سالن چند منظوره ساخت. مهندسین ما سالن‌ها را طبقه‌ی چهارم می‌سازند. قربانت بروم. من مهندس نیستم اما تو که مهندس هستی این سالن را پایین بساز، درش هم به خیابان باز شود. که مردم خیابان هم بتوانند اگر از مکه آمدند، افطاری دادند، مراسمی داشتند، عروسی داشتند، خنده‌ای، گریه‌ای، در همین سالن. وقتی سالن می‌سازی، در اداره آن هم طبقه چهارم، این مخصوص کارمندهای دولت می‌شود. کارمندهای دولت هم فقط باید سالروز تأسیس‌شان مثلاً روز آتش‌نشانی است، روز مادر است، روز وقف است، اینقدر سالن بی‌خود ساختیم، خدا می‌داند. اینقدر قرص بی‌خودی، اینقدر کتاب بی‌خودی.

اگر هر روحانی پنج تا کتاب زیادی داشته باشد، می‌دانید چند تا قطار کتاب زیادی داریم؟ اگر روحانی مثل من باشد که هزارها جلد کتاب دارد، که وقت مطالعه ندارم. یک کسی چند تا کتاب فرستاد گفت: آقای قرائتی لطفاً مطالعه کن نظر بده. گفتم: خوشا به حالت به حضرت عباس! به من پول بدهی وقت ندارم بشمارم. البته کسی که نمی‌دهد، ولی حالا. حوصله داری!معاون وزیر آموزش و پرورش می‌گفت: بعضی کشورهایی که کاغذ تولید می‌کنند و به دنیا می‌فروشند، یکبار دیگر بگویم. تولید می‌کنند و به دنیا می‌فروشند. کتاب آموزش و پرورش‌شان را نه بار می‌خوانند. یعنی امسال می‌خواند و به یک بچه‌ی دیگر می‌دهد. نه تا بچه این کتاب را می‌خوانند. ما کاغذ می‌خریم، کتاب را می‌خوانیم و دور می‌اندازیم. اصلاً کتاب برای ما کتاب نیست. کتاب اول سال کتاب است. هوا داغ می‌شود باد زن می‌شود. زمین نم است می‌گذاریم روی آن می‌نشینیم. موکت می‌شود. دعوایمان می‌شود در کوچه چماق می‌شود. این هم کتاب است هم چماق است، هم موکت است و هم بادزن. این چند منظوره است.

7- دریافت هدایت و سعادت در سایه‌ی انفاق

هدایت؛ قرآن پشت سر «وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» (بقره/3) می‌گوید: «اُوْلَئکَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ» (بقره/5) ایمان به غیب و چه و چه... بعد می‌گوید: وقتی در راه خدا پول دادی، «اُوْلَئکَ عَلىَ‏ هُدًى» این هدایت خدا شامل حالت می‌شود. قرآن خیلی‌ جاها می‌گوید: «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره/189) شاید رستگار شوی. دو جا گفته شاید ندارد، قطعاً رستگار هستی. از جمله جایی که می‌گوید: قطعاً رستگار هستی، جایی است که به مردم کمک کنی. می‌گوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» (اعلی/14) قطعاً. نمی‌گوید:«لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ». «لَعَلَّ» یعنی شاید، «قَدْ» یعنی حتماً. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى»، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» (شمس/9) تزکی یعنی قطعاً رستگار است کسی که زکات فطریه‌اش را بدهد. کمک خیلی مهم است.

کمک لا به لای دین ما است. در همه دین ما کمک است. در نماز ما کمک است. نماز بخوانی، زکات ندهی قبول نیست. در جلسه‌ی قبل گفتم. در روزه‌ی ما کمک است. روزه خوردی باید شصت تا گرسنه را سیر کنی. کمک به فقرا، گرسنه‌ها. در حج ما کمک است. عید قربان گوسفند کشتی، «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیرَ» (حج/28) یعنی باید گوسفند را به فقیر بدهی. در جهاد ما کمک است. غنیمت جنگی گیر آوردی، از غنایم جنگی باید بخشی را کمک کنی. خمس ما کل‌‌اش کمک است. زکات ما کل‌اش کمک است. یعنی در تمام دین ما مسأله‌ی کمک جاسازی شده است. مسأله‌ی سلامت هم همینطور است. دین ما عبادت‌هایش روی سلامتی است. نمی‌گوید: هر عمه‌ای که نگاهش کردی، چقدر ثواب دارد. می‌گوید: هر قدمی که برای صله رحم برداشتی. یعنی ثواب ملاقات را روی قدم زدن قرار داده است. می‌گوید: هر قدمی که برای... نمی‌گوید: هر کلمه‌ای که یاد گرفتی چقدر ثواب دارد. می‌گوید: هر قدمی که برای تحصیل علم برداشتی.

8-توصیه‌های اسلام برای حفظ سلامتی

اگر مادر می‌خواهد روزه بگیرد و اگر روزه بگیرد، شیرش بی‌رمق می‌شود یا کم رمق می‌شود یا بی‌خاصیت می‌شود. اگر اثری در شیر می‌گذارد، خدا می‌گوید: من حقم را برداشتم. روزه‌ات را بخور، که به سلامتی بچه‌ات لطمه نزنی. اگر آب برای شما مضر است شما حق نداری وضو بگیری، باید تیمم کنی. اگر آبی کثیف است، حق نداری وضو بگیری. آب کثیف را به چشم‌هایت نزن. دم غروب مطالعه نکن. برای چشم ضرر دارد. شکم پر مطالعه نکن. برای چشم ضرر دارد. غذای داغ نخور، برای چشم ضرر دارد. میوه‌ها را بشویید و با پوست بخورید. چند هزار دستور برای خوردنی‌ها است. اسلام به سلامتی خیلی عنایت دارد. آرم ما سلامتی است. چند تا آیه گفتم؟ امتحان هوش. چند تا آیه برای سلامتی گفتم؟ آفرین 46 تا. آرم ما سلام است. و شما که در سلامتی نقش دارید دستتان درد نکند. منتها این سلامتی ظاهری باید با سلامتی دینی هم باشد. یعنی نمازمان هم سالم باشد. اخلاقمان هم سالم باشد. فکرمان سالم باشد، سوء ظن نداشته باشیم. زبانمان سالم باشد. حرف ناروا از آن بیرون نیاید. نیت ما سالم باشد، برای خدا کار بکنیم.

خدایا سلامتی ایمانی، سلامتی فکری، سلامتی عقلی، سلامتی اجتماعی، سلامتی سیاسی، سلامتی اقتصادی، تمام انواع سلامتی‌ها را به همه‌ی ما و برای همه‌ی ما مقدّر بفرما. کسانی که در سلامتی ما سهم داشتند، کشور ما آسیب پذیر بوده و از آسیب حفظش کردند، کشور ما آلوده به یک مفاسدی بوده، هرکس در سلامتی خود ما و کشور ما نقش داشته، خدایا او را به سلامت بدار. افرادی هستند سلامتی‌شان در معرض خطر است. اسرائیل میلیاردها دلار جایزه می‌گذارد برای کسی که سید حسن نصر الله را ترور کند. میلیاردها دلار جایزه برای کسی که سید حسن نصر الله را ترور کند. آنوقت این سید اولاد پیغمبر باید هرشبی چند بار جایش را عوض کند. از شر توطئه‌ی... خدایا آنهایی که سلامتی‌شان در معرض خطر است، امثال ایشان و دیگران، همین دکترهای هسته‌ای ما، همه‌ی کسانی که وجودشان به درد می‌خورد و سلامتی‌شان در معرض خطر است در پناه امام زمان همه را به سلامت بدار. قلب امام زمان را از ما راضی بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


tebyan.net

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۲/۰۵/۰۹
  • ۵۴۷ نمایش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">