فداییان یوسف فاطمه(عج)

فداییان یوسف فاطمه(عج)

*سلام علی آل یس *

مراسم هفتگی هیئت هر دوشنبه بعد از نماز مغرب و عشا در میعادگاه همیشگی، به آدرس :
" انتهای اشرفی اصفهانی خیابان طالقانی کوچه چهارم منزل بردار سمیعی"
برگزار میشود.

برنامه های مراسم هفتگی:
- قرائت قرآن کریم
- قرائت زیارت عاشورا/ حدیث شریف کساء
- سخنرانی
- روضه خوانی

جهت اطلاع از زمان برگزاری و برنامه های جلسات، عبارت " یا مهدی" را به سامانه پیامکی هیئت ارسال نمائید.

شماره سامانه پیامکی :

" 30006132400000 "

"""ضمنا آخرین تغییرات و اخبار هیئت را در بخش "اطلاعیه ها" میتوانید بخوانید"""

پذیرای دلنوشته ها و سخنان ناب شما در بخش دلنوشته ها هستیم.


- پست الکترونیکی هیئت:

" fadaeeian@gmail.com "

........... یا رفیق من لا رفیق له...........

اسلایدر

حدیث

پیوندها

۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

محرم امسال هم همچون هر سال با شور و حال خاص حسینی اش

به لطف و مدد حضرت ارباب برگزار گردید.

در این مراسم در کنار منبر همیشه خاص حجت الاسلام والمسلمین خسروی

از سخنان پربار حجت الاسلام والمسلمین واعظی نژاد

و نیز سردار حاج آقا پرویز سروری عضو شورای اسلامی شهر تهران 

بهره مند شدیم.

همچنین لازم می دانم از مداح اهل بیت کربلایی بکایی که با آن نوای گرم شان

شور و حال حسینی به مجلس مان دادند تشکر ویژه ای به عمل آوریم.

ضمنا در این مراسم ما همراه با نوای دلنشین کربلایی بکایی

از صدای گرم کربلایی مجتبی تیموری،

برادران محسن بحیرایی و امید عرش ورزان نیز استفاده نمودیم.

به امید آنکه نام مان در زمره نوکران خاص اباعبدالله نوشته شود .

و چه افتخاری بالاتر از این ؟!

برای دیدن گلچین تصاویر کلیک کنید.

+

روزی مستمندی به خانه ی آن حضرت مراجعه کرد و هزار دینار مورد تقاضای خود را به آسانی دریافت نمود

و به شمارش آن پرداخت. حسابدار آن حضرت با تعجب از آن مرد پرسید:

آیا چیزی به ما فروخته ای که اینچنین وجه آنرا به دقت می شماری ؟

آن مرد در پاسخ گفت: آری، آبروی خود را !

امام حسین علیه السلام فرمود: راست می گوید .

آنگاه سه هزار دینار دیگر از اموال خویش را به او بخشید و فرمود:

هزار دینار نخست به خاطر تقاضایت

و هزار دینار دوم به جهت آبرو و حیتثیتت

و هزار دینار سوم به سبب آنکه برای رفع مشکل خود به سوی ما آمدی.

خصائص الحسینیه ص 49 /50

داشت از دین پیمبر حرف می زد ناگهان

سنگ را سمت دهانش بی هوا انداختند

شب آخر

۱۳
آبان

پای درس اخلاق :

جرعه پنجم :

بعضی‌ها دشمنان خدا را باور نمی‌کنند که واقعاً اینها دشمن هستند،

از لبخندشان فریب می‌خورند و در خیال خام خودشان تصور می‌کنند که می‌توانند دشمن را به زیر بکشند...

یکی از چهار مورد قسم‌های قرآن کریم به خود پروردگار در این مورد است...

چرا خداوند در این آیه قسم می‌خورَد؟ می‌فرماید:

«پیامبر من! از تو سؤال می‌کنند آیا واقعاً بعضی‌ها مخلدِ در عذاب می‌شوند؟»

(وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَحَقٌّ هُوَ؛ یونس/53)

خداوند متعال می‌فرماید:

«رسول من! به آنها بگو، به‌خدای خودم سوگند این‌چنین است»

(قُلْ إی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ؛ یونس/53)

.

.

- یکی از کارهایی که کربلا می‌کند این است که این باور را برای ما تسهیل می‌کند.

باور شخصیت‌هایی مثل شمر و عمرسعد را تسهیل می‌کند.

چقدر جالب است که اباعبدالله الحسین علیه السلام را کفار به شهادت نرساندند،

چقدر جالب است که از شام کسی نیامد به قتل اباعبدالله الحسین علیه السلام اقدام کند.

حضرت چه چیزی را می‌خواستند نشان بدهند؟

نه‌تنها رذالت را، بلکه خواستند سرعت افزایش تصاعدی رذالت در برخی از افراد را نشان بدهند.

عمر سعد تا چند روز قبل از عاشورا می‌گفت:

می‌ترسم این شمر آخر سر دست من را به خون اباعبدالله الحسین علیه السلام آغشته کند.

واقعاً عمر سعد می‌تواند این‌جوری باشد؟

زینب سلام الله علیها می‌خواهد بگوید:

کسی حسین علیه السلام را کشت که ما از او چشم یاری داشتیم

.

.

حجت الاسلام پناهیان

شب نهم

۱۲
آبان

روضه ! :

.

.

شب عاشوراست.عباس در خدمت ابا عبد الله علیه السلام نشسته است.

در همان وقت یکی از سران دشمن می آید،فریاد می زند:

عباس بن علی و برادرانش را بگویید بیایند.

عباس می شنود ولی مثل اینکه ابدا نشنیده است،

اعتنا نمی کند.آنچنان در حضور حسین بن علی مؤدب است که آقا به او فرمود:

جوابش را بده هر چند فاسق است.

می آید می بیند شمر بن ذی الجوشن است.شمر روی یک علاقه خویشاوندی دور که از طرف مادر عباس

دارد و هر دو از یک قبیله اند،وقتی که از کوفه آمده است به خیال خودش امان نامه ای برای ابا الفضل

و برادران مادری او آورده است.به خیال خودش خدمتی کرده است.تا حرف خودش را گفت،

عباس علیه السلام پرخاش مردانه ای به او کرد،فرمود:

خدا تو را و آن کسی که این امان نامه را به دست تو داده است لعنت کند.

تو مرا چه شناخته ای؟ درباره من چه فکر کرده ای؟

تو خیال کرده ای من آدمی هستم که برای حفظ جان خودم، امامم،

برادرم حسین بن علی علیه السلام را اینجا بگذارم و بیایم دنبال تو؟

آن دامنی که ما در آن بزرگ شده ایم و آن پستانی که از آن شیر خورده ایم،

این طور ما را تربیت نکرده است.

.

.

آیت الله مطهری رحمت الله علیه

شب هشتم

۱۲
آبان

پای درس اخلاق:

جرعه چهارم :

.

.

ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره او اشد قسوه و ان من الحجاره لما یتفجر منه الانهار

و ان منها لما یشقق فیخرج منها الماء و ان منها لما یهبط من خشیه الله و ما الله بغافل عما تعملون

سوره ی مبارکه ی بقره ، آیه ی ۷۴ حتی از سنگ هم قلب گنهکار سخت تر میشود ،

چون برخی از سنگ ها می شکافد و از ترس خدا زمین می ریزد و از آن نهر ها جاری می شود .

من جلسه ای دیدم ؛ انقدر آن انسانها خوش قلب بودند ۲ ساعت با زیارت آل یاسین

( که بسیار سفارش کردم برای ارتباط قوی با امام زمان هر روز بخوانید ) گریه می کردند .

اگر گناه نکنید و اطاعت کنید فرشتگان به شما غبطه می خورند و می شوید مثل اولیاء الله که

حتی پس از مرگ این فرشتگان به زیارت قبور آنها میروند . گناه نکردن و اطاعت باید دوام و پیگیری را همراه

داشته باشد و گرنه ارزش ندارد . این اطاعت مصادیق مختلف دارد .

ممکن است شما فکر کنی در حال اطاعت هستی اما در واقعیت در حال معصیت و گناه هستی .

مثلا اطاعت از حرف پدر و مادر واجب است و هیات و مناجات مستحب .

اگر مادرت گفت من شب تنها هستم و مناجات یا هیات نرو ؛ و تو رفتی ؛

همان مستحب به دلیل اطاعت نکردن از امر مادر میشود معصیت .

.

.

.

حضرت آیت الله جاودان 

شب هفتم

۱۲
آبان

شب ششم

۰۹
آبان

پای درس اخلاق 

جرعه سوم:

- آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟!

او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم

و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!

- ای کاش می نشستیم و درباره ی این که حضرت غائب علیه السلام چه وقت ظهور می کند،

با هم گفتگو می کردیم، تا لااقل از منتظرین فرج باشیم.

حضرت آیت الله بهجت رحمت الله علیه

.

.

.

.

یا لیتنا کنا معک وقتی از حالت شعار و تعارف خارج می شود که

حسین زمانت را یاری کرده باشی 

 

شب پنجم

۰۸
آبان

روضه !

ابن شهر آشوب روایت کرده که چون امام حسین علیه السلام شهید شدند بر پشت مبارک آن حضرت

پینه ها دیدند، از حضرت امام زین العابدین علیه السلام پرسیدند که : این چه اثری است ؟

فرمود : از بس که انبان های طعام و دیگر اشیاء چندان بر پشت مبارک کشید

و به خانه ی زن های بیوه و کودکان یتیم و فقراء و مشاکین رسانید این پینه ها پدید گشت.

منتهی الآمال ج 1 ص 447

شب چهارم

۰۶
آبان

پای درس اخلاق

جرعه دوم 

- خداوند به بنده‌اش اجازه نمی‌دهد با اسبابی که خدا در عالم آفریده است، تنها بماند و سرگرم شود

و از خدا غافل بماند. لذا با قطع کردن پیوندهای دیگر بنده‌اش، کاری می‌کند که بنده‌اش متوجهِ خدا شود.

بسیاری از امتحانات الهی برای این است که اتصالات انسان را از دیگران قطع کند تا با خدا پیوند بخورد.

هر جا زیادی با دیگران اتصال پیدا کنید، خداوند آن اتصال را قطع می‌کند.

- ما معمولاً دربارۀ مقدار طاقت‌مان اشتباه می‌کنیم. خداوند قرار است از شما امتحان بگیرد

و خودش می‌داند طاقت و ظرفیت شما چقدر است،

پس خیال شما از این بابت راحت باشد که امتحان به قدر طاقت است.

لذا وقتی مقداری سختی به سراغتان آمد،

باید مطمئن باشید که حتماً ظرفیت تحمل این‌مقدار سختی را داشته‌اید

و الا خدا این سختی را به شما نمی‌داد.

حجت الاسلام والمسلمین پناهیان

شب سوم

۰۶
آبان

کیفیت شهادت بی بی رقیه سلام الله علیها به روایت شیخ حسین انصاریان :

امام صادق علیه السلام می فرمایند: اهل بیت را در خانه مخروبه ای نزدیک مسجد جامع دمشق با فاصلۀ کمی از محل حکومت یزید جا دادند و چون آن خانه قابل سکونت نبود، در نوشته جات از آن تعبیر به خرابه شده. وقتی اهل بیت را با آن عظمت و کرامت و شخصیتی که داشتند، در آن محل مخروبه جا دادند، به هم گفتند: (إنَّما جُعِلنا فی هذا البیت لِیَقَعَ عَلَینا فَیَقتُلُهُم) قطعاً ما را آورده اند در این خانۀ خرابه که سقف هایش بریزد روی ما و ما را بکشند و نابود کند.

شیخ صدوق در کتاب امالی، سید ابن طاووس در لهوف نوشته اند، خانۀ خرابه ای که در آن اهل بیت را جا داده بودند، اهل بیت از گرمای روز و سرمای شب، در آن جا در امان نبودند، تا جایی که پس از مدتی صورت دختران و زنان و کودکان پوست انداخت.

امام چهارم می فرماید: اهل بیت در آن خانه ی خراب روزها را گرسنه به سر می بردند، شب ها را به عبادت و گریۀ بر ابی عبدالله به صبح می رساندند و شهادت و کشته شدن ابی عبدالله و یاران و اهل بیتش را تا جایی که ممکن بود، از اطفال و کودکان پنهان می کردند، ولی یکی از آن ها که دختری سه ساله بود و نامش را کتاب های مهمی چون لهوف سید ابن طاووس صفحۀ صد و چهل و یک، معال بستین جلد دو صفحۀ صد و شصت و یک، منتخب تریهی ودعوة الحسنیۀ آیت الله آقا شیخ محمد باقر بهاری و ریاحین الشریعۀ محلاتی جلد سه صفحۀ  سیصد و نه و منتخب التواریخ ملا هاشم خراسانی صفحۀ دویست و نود و هشت، رقیه، ذکر کرده اند و این مجموعه نوشته اند:

این دختر به شدت عاشق حضرت حسین بود. امام هم به شدت به او علاقه داشت. شب و روز در آن خانۀ خرابی که اهل بیت را جا داده بودند، گریه می کرد، بهانۀ پدر را می گرفت. هر چه به او می گفتند پدر به سفر رفته و منظورشان سفر آخرت بود، آرام نمی شد. تا یک شب خواب پدر را دید. وقتی بیدار شد خیلی بی تابی کرد. هر چه خواستند او را ساکت کنند، نشد. بلکه بی تابی اش بیشتر شد. زنان و دختران دیگر اختیار از دستشان رفت، از گریه و حال او به گریه افتادند.

منتخب تریهی می گوید: زنان و دیگر دختران با گریۀ او لطمه به صورت می زدند، خاک خرابه را به سر می ریختند و مو پریشان می کردند و این همه ضجه و ناله یزید را از خواب بیدار کرد. پرسید: چه خبر است؟ خواب دختر را گفتند.

گفت: سر پدر را برایش ببرید، بچه است، متوجه نمی شود، دیدن چهر ه پدر آرامَش می کند. سر را در طبقی که روپوشی رویش انداخته بودند آوردند پیش بچه گذاشتند.

گفت: من طعام نمی خواستم، من پدر می خواستم.

گفتند: پدر آمده است. وقتی روپوش را برداشت، سر بریده را دید، با آن دستان کوچک سر را برداشت و به سینه گرفت.

مرتب می گفت: پدر، چه کسی محاسنت را به خون سرت خضاب کرده است؟ چه کسی رگ هایت را برید؟ چه کسی مرا به این کودکی یتیم کرد؟ پدر چه کسی به فریاد یتیمان برسد؟ چه کسی از این زنان غصه دار پرستاری کند؟ چه کسی از این زنان شهید داده و اسیر دلجویی کند؟ چه کسی به فریاد این چشم های گریان برسد؟ پدر، کدام دست موهای پریشان این بچه ها را نوازش کند؟ پدر، بعد از تو تکیه گاه ما کیست؟ وای بر حال زار ما، وای بر غربت ما، پدر، ای کاش برایت بمیرم. پدر، ای کاش پیش از این کور شده بودم و این منظره را نمی دیدم. و بعد لب بر لب پدر گذاشت، چنان گریه کرد که  غش کرد، ولی وقتی او را حرکت دادند دیدند از دنیا رفته است.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۶ آبان ۹۳ ، ۲۳:۰۴
  • ۵۱۱ نمایش

شب دوم

۰۵
آبان

پای درس اخلاق (جرعه اول):

همۀ اخبار مربوط به آخرالزمان، اخبار بدی نیستند.

اگر ظهور و فرج بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور محقق می‌شود،

معنایش این نیست که در میان این فساد و تباهی هیچ خوبی‌ای وجود ندارد.

هم از نظر جامعه‌شناسی، هم از نظر برخی قواعد دینی و هم از نظر برخی اخبار آخرالزمان،

اگر دقت کنیم می‌بینیم که اتفاقاً آخرالزمان، زمانۀ پدیداری خوبی‌هایی است که

در مقام و رتبه در طول تاریخ نظیرش نبوده است.

این‌طور نیست که همۀ آنچه در آخرالزمان است، سیاهی و تباهی باشد

و در آن هیچ نوری وجود نداشته باشد.

وقتی بدی‌ها اوج می‌گیرد، لابد در کنارش خوبی‌هایی نیز شکل می‌گیرد

و آن خوبی‌ها نیز اوج می‌گیرد. بدی‌ها وقتی به اوج خود می‌رسند

که یک‌عده‌ای در مقابل بدی‌ها خیلی ایستادگی کنند.

.

.

.

وقتی در آخرالزمان، بدی‌ها زیاد می‌شود، خوبی‌ها نیز زیاد می‌شود.

باید هر دو وجه این ماجرا دیده شود نه اینکه فقط بدی‌ها را ببینیم.

فرموده‌اند: ظهور بعد از اینکه جهان پر از ظلم جور می‌شود، رخ خواهد داد

و ما نتیجه می‌گیریم که در آخرالزمان، جهان پر از ظلم و جور خواهد شد.

ولی لازمه‌اش این است که یک عده‌ای هم در مقابل این ظلم و جور، پیدا شوند که

در اوج قلۀ صلابت و سلامت هستند. مراقب باشید که از این قافلۀ خوبان آخرالزمان عقب نمانید.

درست است که در آخرالزمان، خباثت و تباهی خیلی زیاد می‌شود.

اما در مقابل این سیاهی و تباهی یک عده‌ای بلند می‌شوند

تا لااقل از خودشان دفاع کنند. یعنی در مقابل آنها یک عده‌ای از خوبان هم دارند تربیت می‌شوند

و رشد می‌کنند.
اخبار بد دربارۀ آخرالزمان زیاد است ولی اخبار خوب هم هست.

مثلاً اینکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

«مردمى از مشرق قیام مى‌کنند و زمینه حاکمیت مهدى را فراهم مى‌آورند؛

یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ‏ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ(کشف الغمه/2/477)

یک عده‌ای می‌آیند و مقدمات امر فرج را فراهم می‌کنند.

حجت الاسلام پناهیان

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۵:۱۷
  • ۳۹۰ نمایش

شب اول

۰۵
آبان

حسین علیه السلام به روایت منتهی الآمال:

چون آن حضرت عزم توجّه به عراق نمود از براى خطبه خواندن به پاى خاست

پس از ثناى خدا و درود بر حضرت مصطفى صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که :

مرگ بر فرزندان آدم ملازمت قلاّده دارد مانند گلوبند زنان جوان

و سخت مشتاقم دیدار گذشتگان خود را چون ا

شتیاق یعقوب دیدار یوسف را، و اختیار شده است از براى من مَصْرَع ومَقْتَلى که ناچار بایدم دیدارکرد،

وگویا مى بینم مفاصل و پیوندهاى خودم راکه گرگان بیابان،

یعنى لشکر کوفه، پاره پاره نمایند در زمینى که مابین (نواویس) و (کربلا) است،

پس انباشته مى کنند از من شکمهاى آمال وانبانهاى خالى خود را

چاره و گریزى نیست از روزى که قلم قضا برکسى رقم رانده ومااهل بیت، ر

ضا به قضاى خدا داده ایم و بر بلاى او شکیبا بوده ایم و خدا به ما عطا خواهد فرمود مزدهاى صبر کنند گان

را، و دور نمى افتد از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم پاره گوشت او و با او مجتمع خواهد شد

در حظیره قدس یعنى در بهشت برین، روشن مى شود چشم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم بدو

و راست مى آید وعده او. اکنون کسى که در راه ما از بذل جان نیندیشد،

و در طلب لقاى حقّ از فداى نفس نپرهیزد باید با من کوچ دهد

چه من با مدادان کوچ خواهم نمود ان شاءاللّه تعالى

جلد یک صفحه 495

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۵:۰۶
  • ۴۳۳ نمایش