حسن
گوشوارهء عرش است
که در کوچه روی خاک افتاد...
حمید رضا برقعی
- ۱ نظر
- ۲۳ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۳۵
- ۵۱۶ نمایش
حسن
گوشوارهء عرش است
که در کوچه روی خاک افتاد...
حمید رضا برقعی
سال پخش: 1389
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در خدمت خواهران و برادران هستیم در استان بندر عباس، بحثهای سال 89 را آغاز کردیم. عید را به همه تبریک میگویم. به شما و همهی کسانی که برای همهی هموطنان و موضوع بحثمان هم گفتیم چون عید است و بهار است و اینها یک خرده از طبیعت صحبت کنیم. یک بحث داشتیم راجع به طبیعت و سرسبزی درختان، حالا این بحث ما راجع به کوهها و نهرها است. نگاهی به نهر، موضوع بحثمان طبق معمول، بسم الله الرحمن الرحیم. درسهایی از قرآن و عترت، موضوع: نگاهی به طبیعت، نهرها، کوهها.
بهترین دلیل گفتار است که حضرت زینب کبری سلام الله علیها محدّثه و عالمه و معلمه بوده،
آن هم از سرچشمه نبوت و ولایت سیراب گشته
و در علوم دینیه و آثار باطنیه مهارتی بسزا داشته است.
چون بیست سال تمام چشم را کنترل کرده بودم چشم ترس برای من پیش آمده بود، چنان که هر وقت می خواست نامحرمی وارد شود از دو دقیقه قبل خود به خود چشمهایم بسته می شد و خداوند بر من منت گذاشته بود که چشمم بی اختیار روی هم می آمد و آن مشقّت از من رفته بود.
حضرت آیت الله العظمی قاضی(ره)
به نقل از آیت الله نجابت
تهاجم فرهنگى یک حقیقتى است که وجود دارد؛ میخواهند برروى ذهن ملّت ما و برروى رفتار ملّت ما - جوان، نوجوان، حتّى کودک - اثرگذارى کنند. این بازیهاى اینترنتى از جملهى همین است؛ این اسباببازىهایى که وارد کشور میشود از جملهى همین است که من چقدر سر قضیّهى تولید اسباببازى داخلىِ معنىدار و جذّاب حرص خوردم با بعضى از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البتّه بحمدالله ظاهراً اینجا یک تصمیمى در این زمینه گرفته شد، حالا انشاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایى بشود. خب، دوستان ما آمدند در یکى از دستگاههاى فعّال و مسئول، عروسکهاى خوبى درست کردند؛ خوب هم بود؛ اوّل هم حسّاسیّت طرف مقابل را - یعنى مخالفین را، خارجىها را - برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربى و مانند اینها، این [عروسکها] را درست کردند؛ ولى نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسرى را، یک دخترى را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچّهى ما اصلاً نمىشناسد - ببینید، پیوست فرهنگى که میگوییم اینها است - خب، یک عروسک است فقط، در حالى که مرد عنکبوتى را بچّهى ما میشناسد، بتمن را بچّهى ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کردهاند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که میبیند همان عروسکى که در فیلم داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش میگوید این را براى من بخرید؛ عروسک را میشناسد؛ این پیوست فرهنگى [است]. شما بایستى این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست میکردید براى اینکه این عروسک معرّفى بشود پیش بچّهها؛ بعد که معرّفى شد، آنوقت خودشان میخرند، [ولى] وقتى معرّفى نشد، بازار ندارد و ورشکست میشود؛ و ورشکست شد. یعنى یک چنین دقّتهایى را بایست کرد. بههرحال این تهاجم فرهنگى به این شکل یک واقعیّتى است.