اربعین
- ۱۳ نظر
- ۲۸ آذر ۹۲ ، ۲۰:۰۴
- ۱۳۲۹ نمایش
از کربلا تا کربلا
...
فقط کافیست کوله بارت را سبک آماده کنی و عزم حرکت کنی
روزها را هی شمردم تا که شد وقت سفر
تا بیایم لحظهها را میشمارم کربلا
دست خالی آمدن سوی تو خوش اقبالی است
دارم آه و تشنگی در کوله بارم کربلا
...
..
.
نیت کن به یاد پاهای برهنه کاروان به یاد آبله پای کودکان
پابرهنه قدم بردار
عباس جان
این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند
یک لحظه هم ز خیمه ی طفلان جدا نشو
جان رباب از دم گهواره پا نشو
...
..
.
نگران پای رفتن نباش
پای رفتن را خودش به تو می دهد
این زمین چیست که با کرب و بلا معجون است
هر که را پای نهند جان و دلش محزون است
...
..
.
حالا آرام خود را دراین رودهای در حرکت رها کن
که این رود به دریا ختم می شود
دوباره سائلی آمد، درِ حرم بگشا
نشان خانه ی تان را ز هر که پرسیدم
- نشان سیدی از خانواده ی زهرا -
به گریه مردم عابر جواب می دادند
...
..
.
راستی نیازی نیست در کوله بارت خوردنی حمل کنی
اینجا همه مهمان سفره اربابند
با گریه تا محله ی سادات هاشمی
با کاسه ای به دست، گدایت دویده است
از خانه ی علی به همه کوچه های شهر
بوی غذای نذری زهرا رسیده است
...
..
.
در تمام مسیر
تابلو ها دلت را پرواز می دهد و قدم هایت را تند تر
فاصله بین من و شهر شما یک وجب است
نقشهها وقتی از این فاصلهها میکاهند
من که از خود خبرم نیست چه قیدی دارم؟
جملههای خبری قید مکان میخواهند
...
..
.
درکنار جاده مردم بهشت میخرند برای خود و
خدمت به زوار حسین(ع) را مایه شرف می دانند
اینجا به کف پای زائرین حسین(ع) بوسه می زنند
خستگی در کن
عازم شدم به سوی خدا از ره شما
فکری برای عاشقتان بین جاده کن
عمری برای زینبتان گریه کردم
از من برای نوکریت استفاده کن
...
..
.
آن رودها به دریا رسیده اند و تو در امواج دریا گمشده ای
موج های دریا به ساحل نجات خواهد رسید
خود را میان موجها رها کن
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
بحر آرام دگر باره خروشان شده است
ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است
...
..
.
دیگر موج به ساحل رسیده است
ای دل تو خاک پای همین خانواده ای
در لحظه های اشک چنان فوق العاده ای
با هر حسین گفتن آرام و ساده ای
«انگار روبروی حرم ایستاده ای..»
...
..
.
بسم الله
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
التماس دعا
در عملیات محرم در منطقه زبیدات، هر دو پایم به شدت مجروح شد. اول فکر کردم که پاهایم قطع شده، بعد که به خودم آمدم دیدم که پوتینهایم کاملاً متلاشی شده و خون به بیرون فواره میزند. توان حرکت نداشتم و چون خون زیادی از من رفته بود، بیحال بر زمین افتادم و دیگر چیزی نفهمیدم.
مرحوم آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانى (متوفّاى سال 1352 هجرى قمرى ) در منتخب التواریخ مى نویسد:
عالم جلیل ، شیخ محمّد على شامى که از جمله علما و محصّلین نجف اشرف است به حقیر فرمود: جدّ امّى بلاواسطه من ، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقى ، کهنسبش منتهى مى شود به سیّد مرتضى علم الهدى و سن شریفش از نود افزون بوده و بسیار شریف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند.
شبى دختر بزرگ ایشان جناب رقیّه بنت الحسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمود به پدرت بگو به والى بگوید میان قبر و لحد من آب افتاده ، و بدن من در اذیّت است ؛ بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.
روزى از روزها امام محمّد باقر علیه السلام در مجلسى نشسته بود و افرادى گرد وجود مبارک آن حضرت حلقه زده بودند.
پس از گذشت مدّتى ، حضرت سر مبارک خود را به زیر انداخت و پس از لحظاتى بلند نمود و خطاب به افراد حاضر کرد و چنین فرمود:
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث امروز ما یک بحث خوبی است که همه به آن نیاز دارند و خواهند داشت. و آن این است که انسان میخواهد مشکلات و تلخیها را گردن یکی دیگر بیاندازد. میگوید: من نبودم، او بود. مقصّر چه کسی است؟ میخواهد خودش را تبرئه کند، چون میخواهد بگوید: من عیبی ندارم، عیبها و نقصها و کمبودها را گردن او میاندازد. حالا به گردن چه کسی بیاندازیم؟ این بحث بحث قشنگی است.
shiite ، muharram ، ashora ، ashoura ، عاشورا ، محرم ، شیعه
کاری که ازتون می خوام انجام بدید -اگر اینترنت پرسرعت دارید- یک دقیقه هم طول نمی کشه:
1- دو تا سایت گوگل باز کنید و وارد قسمت تصاویر بشید
2- توی یکی از دو تا گوگل که باز کردید کلمه عاشورا و توی دومی کلمه ashoura رو تایپ کنید.
3- چند لحظه صبر کنید تا تصاویر رو نشون بده
چی می بینید؟
شرم آوره، نه؟
جالبه
که بدونید واژه shiite به معنای شیعه، واژه ashora، واژه muharram و واژه
های انگلیسی مرتبط با اونها هم شامل تصاویری هست که با سرچ کلمه ashoura
دیدید!
این می دونید یعنی چی؟
این یعنی دید ما به دین و مذهب و شعائر خودمون با دید یک غیر ایرانی (یا بهتره بگم غیر فارس زبان) خیلی فرق می کنه!
چیزی
که از تشیع و از عاشورا و محرّم به غیر شیعیان معرفی میشه و هر آدم سالم و
عاقلی رو در نگاه اول از تشیع زده می کنه با واقعیت مذهب ما زمین تا آسمون
متفاوته!
این قدرت جنگ نرم رو نشون میده! اما چه کاری میشه انجام داد؟
قدم اول:
کاربران اینترنت که با قصد و نیت خیر مطالبی رو در رد و تقبیح اعمالی مثل
قمه زنی و ... می نویسند از ارسال تصویر اکیدا خودداری کنند. چون این کار،
رنکینگ این تصاویر رو توی گوگل بالاتر می بره.
قدم دوم:
حداقل یکی از مطالب وبلاگمون رو به این مسئله اختصاص بدیم و با درج تصاویر
مناسب، تگ ها و برچسب های مربوط رو توی وبلاگ قرار بدیم تا وقتی اون واژه
ها سرچ میشن به جای دیدن اون همه وحشی گری، چیزهایی رو ببینند که شایسته
دین ما باشه. اگر بتونیم وبلاگ اختصاصی برای عاشورا و محرم درست کنیم که
خیلی بهتر میشه.
سرسری نگیرید لطفا!!
منبع:به سوی خدا (http://besoyeallah.blogfa.com/)
در روایت آمده، از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام!
امان از شام !
طبق روایت دیگر امام سجاد علیه السلام به نعمان بن منذر مدائنی فرمود:
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزهها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند .
2. سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(ع) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(ع) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه(س) و فاطمه(س) میآوردند و با سرها بازی میکردند و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
3. زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
5. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
6. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم.
برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
shamsa.ir
بسیج سیاسى است، اما سیاستزده نیست، سیاسىکار نیست، جناحى نیست؛ بسیج مجاهد است، اما بىانضباط نیست، افراطى نیست؛ بسیج عمیقاً متدین و متعبد است، اما متحجر نیست، خرافى نیست؛ بسیج بابصیرت است، اما ازخودراضى نیست؛ بسیج اهل جذب است - گفتهایم جذب حداکثرى - اما اهل تسامح در اصول نیست؛ بسیج غیور است، پاسدار خطوط فاصل است؛ بسیج طرفدار علم است، اما علمزده نیست؛ بسیج متخلق به اخلاق اسلامى است، اما ریاکار نیست؛ بسیج در کار آبادکردن دنیاست، اما خود اهل دنیا نیست.