- ۲ نظر
- ۲۵ آذر ۹۳ ، ۲۲:۱۹
- ۱۰۸۹ نمایش
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام :
همانا برای خداوند عزوجل ملائکه ای موکل نزد قبر امام حسین علیه السلام می باشد،
هنگامیکه احدی قصد زیارتش را می نماید، گناهانش را به آنها عطا می کند
و همینکه گام برمی دارد آن گناهان را محو می کند،
پس هنگامیکه گام برمی دارد حسناتش را مضاعف می نماید،
همچنان حسنات او مضاعف میگردد تا اینکه بهشت بر او واجب می شود،
سپس او را میان خود در برمی گیرند و او را مقدس می گرداند و ملائکه آسمان ندا می کنند که
زوار قبر حبیب و حبیب خداوند را مقدس بدارید،
هنگامیکه غسل می کنند حضرت محمد صلوات الله علیه آنرا ندا می کند:
بشارت باد شما را بر همراهی با من در بهشت
پس آنها را امیرالمؤمنین علیه السلام ندا می کند:
من حوائج شما و دفع بلا از شما را در دنیا و آخرت ضامن هستم
پس آن ملائکه زائران را از جانب راست ایشان و چپ ایشان، آنها در بر می گیرند
تا اینکه به سوی اهل خود برمیگردند.
( ثواب الاعمال /ص92 )
رسد روزى که در سجـده بگویم
رسیدم کـــربـــلا...
الحمدلله ؟!
روزی مستمندی به خانه ی آن حضرت مراجعه کرد و هزار دینار مورد تقاضای خود را به آسانی دریافت نمود
و به شمارش آن پرداخت. حسابدار آن حضرت با تعجب از آن مرد پرسید:
آیا چیزی به ما فروخته ای که اینچنین وجه آنرا به دقت می شماری ؟
آن مرد در پاسخ گفت: آری، آبروی خود را !
امام حسین علیه السلام فرمود: راست می گوید .
آنگاه سه هزار دینار دیگر از اموال خویش را به او بخشید و فرمود:
هزار دینار نخست به خاطر تقاضایت
و هزار دینار دوم به جهت آبرو و حیتثیتت
و هزار دینار سوم به سبب آنکه برای رفع مشکل خود به سوی ما آمدی.
خصائص الحسینیه ص 49 /50
پای درس اخلاق
جرعه سوم:
- آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟!
او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم
و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!
- ای کاش می نشستیم و درباره ی این که حضرت غائب علیه السلام چه وقت ظهور می کند،
با هم گفتگو می کردیم، تا لااقل از منتظرین فرج باشیم.
حضرت آیت الله بهجت رحمت الله علیه
.
.
.
.
یا لیتنا کنا معک وقتی از حالت شعار و تعارف خارج می شود که
حسین زمانت را یاری کرده باشی
روضه !
ابن شهر آشوب روایت کرده که چون امام حسین علیه السلام شهید شدند بر پشت مبارک آن حضرت
پینه ها دیدند، از حضرت امام زین العابدین علیه السلام پرسیدند که : این چه اثری است ؟
فرمود : از بس که انبان های طعام و دیگر اشیاء چندان بر پشت مبارک کشید
و به خانه ی زن های بیوه و کودکان یتیم و فقراء و مشاکین رسانید این پینه ها پدید گشت.
منتهی الآمال ج 1 ص 447
کیفیت شهادت بی بی رقیه سلام الله علیها به روایت شیخ حسین انصاریان :
امام صادق علیه السلام می فرمایند: اهل بیت را در خانه مخروبه ای نزدیک مسجد جامع دمشق با فاصلۀ کمی از محل حکومت یزید جا دادند و چون آن خانه قابل سکونت نبود، در نوشته جات از آن تعبیر به خرابه شده. وقتی اهل بیت را با آن عظمت و کرامت و شخصیتی که داشتند، در آن محل مخروبه جا دادند، به هم گفتند: (إنَّما جُعِلنا فی هذا البیت لِیَقَعَ عَلَینا فَیَقتُلُهُم) قطعاً ما را آورده اند در این خانۀ خرابه که سقف هایش بریزد روی ما و ما را بکشند و نابود کند.
شیخ صدوق در کتاب امالی، سید ابن طاووس در لهوف نوشته اند، خانۀ خرابه ای که در آن اهل بیت را جا داده بودند، اهل بیت از گرمای روز و سرمای شب، در آن جا در امان نبودند، تا جایی که پس از مدتی صورت دختران و زنان و کودکان پوست انداخت.
امام چهارم می فرماید: اهل بیت در آن خانه ی خراب روزها را گرسنه به سر می بردند، شب ها را به عبادت و گریۀ بر ابی عبدالله به صبح می رساندند و شهادت و کشته شدن ابی عبدالله و یاران و اهل بیتش را تا جایی که ممکن بود، از اطفال و کودکان پنهان می کردند، ولی یکی از آن ها که دختری سه ساله بود و نامش را کتاب های مهمی چون لهوف سید ابن طاووس صفحۀ صد و چهل و یک، معال بستین جلد دو صفحۀ صد و شصت و یک، منتخب تریهی ودعوة الحسنیۀ آیت الله آقا شیخ محمد باقر بهاری و ریاحین الشریعۀ محلاتی جلد سه صفحۀ سیصد و نه و منتخب التواریخ ملا هاشم خراسانی صفحۀ دویست و نود و هشت، رقیه، ذکر کرده اند و این مجموعه نوشته اند:
این دختر به شدت عاشق حضرت حسین بود. امام هم به شدت به او علاقه داشت. شب و روز در آن خانۀ خرابی که اهل بیت را جا داده بودند، گریه می کرد، بهانۀ پدر را می گرفت. هر چه به او می گفتند پدر به سفر رفته و منظورشان سفر آخرت بود، آرام نمی شد. تا یک شب خواب پدر را دید. وقتی بیدار شد خیلی بی تابی کرد. هر چه خواستند او را ساکت کنند، نشد. بلکه بی تابی اش بیشتر شد. زنان و دختران دیگر اختیار از دستشان رفت، از گریه و حال او به گریه افتادند.
منتخب تریهی می گوید: زنان و دیگر دختران با گریۀ او لطمه به صورت می زدند، خاک خرابه را به سر می ریختند و مو پریشان می کردند و این همه ضجه و ناله یزید را از خواب بیدار کرد. پرسید: چه خبر است؟ خواب دختر را گفتند.
گفت: سر پدر را برایش ببرید، بچه است، متوجه نمی شود، دیدن چهر ه پدر آرامَش می کند. سر را در طبقی که روپوشی رویش انداخته بودند آوردند پیش بچه گذاشتند.
گفت: من طعام نمی خواستم، من پدر می خواستم.
گفتند: پدر آمده است. وقتی روپوش را برداشت، سر بریده را دید، با آن دستان کوچک سر را برداشت و به سینه گرفت.
مرتب می گفت: پدر، چه کسی محاسنت را به خون سرت خضاب کرده است؟ چه کسی رگ هایت را برید؟ چه کسی مرا به این کودکی یتیم کرد؟ پدر چه کسی به فریاد یتیمان برسد؟ چه کسی از این زنان غصه دار پرستاری کند؟ چه کسی از این زنان شهید داده و اسیر دلجویی کند؟ چه کسی به فریاد این چشم های گریان برسد؟ پدر، کدام دست موهای پریشان این بچه ها را نوازش کند؟ پدر، بعد از تو تکیه گاه ما کیست؟ وای بر حال زار ما، وای بر غربت ما، پدر، ای کاش برایت بمیرم. پدر، ای کاش پیش از این کور شده بودم و این منظره را نمی دیدم. و بعد لب بر لب پدر گذاشت، چنان گریه کرد که غش کرد، ولی وقتی او را حرکت دادند دیدند از دنیا رفته است.
پای درس اخلاق (جرعه اول):
همۀ اخبار مربوط به آخرالزمان، اخبار بدی نیستند.
اگر ظهور و فرج بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور محقق میشود،
معنایش این نیست که در میان این فساد و تباهی هیچ خوبیای وجود ندارد.
هم از نظر جامعهشناسی، هم از نظر برخی قواعد دینی و هم از نظر برخی اخبار آخرالزمان،
اگر دقت کنیم میبینیم که اتفاقاً آخرالزمان، زمانۀ پدیداری خوبیهایی است که
در مقام و رتبه در طول تاریخ نظیرش نبوده است.
اینطور نیست که همۀ آنچه در آخرالزمان است، سیاهی و تباهی باشد
و در آن هیچ نوری وجود نداشته باشد.
وقتی بدیها اوج میگیرد، لابد در کنارش خوبیهایی نیز شکل میگیرد
و آن خوبیها نیز اوج میگیرد. بدیها وقتی به اوج خود میرسند
که یکعدهای در مقابل بدیها خیلی ایستادگی کنند.
.
.
.
وقتی در آخرالزمان، بدیها زیاد میشود، خوبیها نیز زیاد میشود.
باید هر دو وجه این ماجرا دیده شود نه اینکه فقط بدیها را ببینیم.
فرمودهاند: ظهور بعد از اینکه جهان پر از ظلم جور میشود، رخ خواهد داد
و ما نتیجه میگیریم که در آخرالزمان، جهان پر از ظلم و جور خواهد شد.
ولی لازمهاش این است که یک عدهای هم در مقابل این ظلم و جور، پیدا شوند که
در اوج قلۀ صلابت و سلامت هستند. مراقب باشید که از این قافلۀ خوبان آخرالزمان عقب نمانید.
درست است که در آخرالزمان، خباثت و تباهی خیلی زیاد میشود.
اما در مقابل این سیاهی و تباهی یک عدهای بلند میشوند
تا لااقل از خودشان دفاع کنند. یعنی در مقابل آنها یک عدهای از خوبان هم دارند تربیت میشوند
و رشد میکنند.
اخبار بد دربارۀ آخرالزمان زیاد است ولی اخبار خوب هم هست.
مثلاً اینکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«مردمى از مشرق قیام مىکنند و زمینه حاکمیت مهدى را فراهم مىآورند؛
یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ(کشف الغمه/2/477)
یک عدهای میآیند و مقدمات امر فرج را فراهم میکنند.
حجت الاسلام پناهیان
حسین علیه السلام به روایت منتهی الآمال:
چون آن حضرت عزم توجّه به عراق نمود از براى خطبه خواندن به پاى خاست
پس از ثناى خدا و درود بر حضرت مصطفى صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که :
مرگ بر فرزندان آدم ملازمت قلاّده دارد مانند گلوبند زنان جوان
و سخت مشتاقم دیدار گذشتگان خود را چون ا
شتیاق یعقوب دیدار یوسف را، و اختیار شده است از براى من مَصْرَع ومَقْتَلى که ناچار بایدم دیدارکرد،
وگویا مى بینم مفاصل و پیوندهاى خودم راکه گرگان بیابان،
یعنى لشکر کوفه، پاره پاره نمایند در زمینى که مابین (نواویس) و (کربلا) است،
پس انباشته مى کنند از من شکمهاى آمال وانبانهاى خالى خود را
چاره و گریزى نیست از روزى که قلم قضا برکسى رقم رانده ومااهل بیت، ر
ضا به قضاى خدا داده ایم و بر بلاى او شکیبا بوده ایم و خدا به ما عطا خواهد فرمود مزدهاى صبر کنند گان
را، و دور نمى افتد از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم پاره گوشت او و با او مجتمع خواهد شد
در حظیره قدس یعنى در بهشت برین، روشن مى شود چشم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم بدو
و راست مى آید وعده او. اکنون کسى که در راه ما از بذل جان نیندیشد،
و در طلب لقاى حقّ از فداى نفس نپرهیزد باید با من کوچ دهد
چه من با مدادان کوچ خواهم نمود ان شاءاللّه تعالى
جلد یک صفحه 495
مَعاشِرَ النّاسِ،
اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللَّهِ، وَ لَنْ یَتُوبَ اللَّهُ عَلى اَحَدٍ اَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَ لَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللَّهِ اَنْ یَفْعَلَ ذالِکَ بِمَنْ
خالَفَ اَمْرَهُ وَ اَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً اَبَدَ الْابادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ.
فَاحْذَرُوا اَنْ تُخالِفُوهُ، فَتَصْلَوْا ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ
مَعاشِرَ النّاسِ،
بى - وَ اللَّهِ - بَشَّرَ الْاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلینَ،
وَ اَنَا - وَاللَّهِ - خاتَمُ الْاَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ وَ الْحُجَّةُ عَلى جَمیعِ الْمَخْلُوقینَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الْاَرَضینَ.
فَمَنْ شَکَّ فى ذالِکَ فَقَدْ کَفَرَ کُفْرَ الْجاهِلِیَّةِ الْاُولى، وَ مَنْ شَکَّ فى شَى ءٍ مِنْ قَوْلى هذا
فَقَدْ شَکَّ فى کُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ.
وَ مَنْ شَکَّ فى واحِدٍ مِنَ الْاَئِمَّةِ فَقَدْ شَکَّ فِى الْکُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاکُّ فینا فِى النّارِ.
هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد.
این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند.
از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیری آن مردمانند؛
و سنگ، که برای حق ستیزان آماده شده است.
هان مردمان! به خدا سوگند که پیامبران پیشین به ظهورم مژده داده اند و اکنون من فرجام پیامبران و
برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم. آن کس که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی درآمده
و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است،
و شک و ناباوری در امامت یکی از امامان، به سان شک و ناباوری در تمامی آنان است.
و هرآینه جایگاه ناباوران ما آتش دوزخ خواهد بود.
اِنَّ مَوضِعَ قَبرِهِ (أی الرضا) لَبُقعَةٌ مِن بُقاعِ الجَنَّةِ لایَزُورُها مُؤمِنٌ اِلّا أعتَقَهُ اللهُ تَعالی مِنَ النّارِ وَ أدَلَّهُ دارَ القَرارِ
حضرت امام هادی علیه السلام:
به راستی مزار جدم، بقعه ای از بقاع بهشت است که هیچ مؤمنی آنجا را زیارت نمی کند
مگر آن که خداوند او را از آتش جهنم نجات می دهد.
(وسائل الشیعه، ج14، ص 569)
لَو یَعلَمُ النّاسُ ما فی زِیارَةِ قَبرِ الحُسَینِ مِنَ الفَضلِ لَماتُوا شَوقا
امام باقر علیه السلام :
اگر مردم مى دانستند در زیارت مزار امام حسین علیه السلام چه فضیلتى است،
از شوق آن مى مردند .
المحاسن ، ج 1 ، ص 356 .
جشن میلاد سلطان علی ابن موسی الرضا علیه السلام
+ برای دیدن گلچین تصاویر کلیک کنید
+ فایل سخنرانی سردار سروری نماینده محترم شورای شهر تهران بنا به دلایلی بارگزاری نخواهد شد.
فایل های کم حجم مولودی خوانی حاج رضا جلالی :
+تا ابد قبله نمای دل مادست شماست، اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است!
می رسد روزی که این شور و انتظار 1400 ساله را به آسمان حواله می دهیم!
شیعه به امید زنده است !
آرزویش هم شیرین است !
بچه های هیئت فدائیان یوسف فاطمه همه در حال آب و جارو کردن مسجد برای سخنرانی حضرت مولا !
عده ای دیگر دارند جعبه های شیرینی روی میز ها کنار شربت ها سوار می کنند.
پیر غلام ها گلاب روی هوا می پاشند با اشک !
به آرزوی شان رسیدند آخر !
دو سه تا از بچه ها هم می روند و بنر ها و پوستر های العجل را سریع پایین می کشند
چون قرار است بچه های پاساژ مهستان تا چند دقیقه دیگر
بنر های خوش آمد گویی را برای نصب بیاورند !
باز هم استاد فرشچیان و شاهکار هایش در جای جای مسجد همه را غرق در اشک می کند
این بار اشک از سر بغض نیست !
شیعه سال هاست شادی و غمش با اشک عجین است .
رسانه هم که یک هفته است دارد وله می رود برای اطلاع رسانی :
ساعت 8 صبح مسیر های 12 گانه حرکت به مسجد مقدس جمکران فراموش نشود
آقا آمده است.
یک سری هم جایشان خالی است در جمکران !
دیروز راهی مدینه شده اند
برای استارت پروژه ساخت حرم مادر مولا
قفس سینه تنگم مثل بین الحرمینه
نصف قلبم با ابالفضل نصف دیگش با حسینه
اگر ایثار حیسن(ع) را با وفای عباس(ع) در خود متجلی کنیم و همچون سجاد(ع) عبد باشیم مطمنا به صاحب نیمه شعبان خواهیم رسید...
صفوان بن مهران که با کرایه دادن شترانش روزگار می گذراند و از شاگردان ممتاز امام کاظم علیه السلام بود، نزد آن حضرت رفت. ایشان به او فرمود: «همه کارهایت نیک است، جز یک کار».
صفوان پرسید: «آن یک کار چیست؟» امام کاظم علیه السلام فرمود: «شتران خود را به هارون کرایه می دهی.» صفوان گفت: «سوگند به خدا شترانم را برای کارهای ناشایست کرایه نداده ام، بلکه برای سفر حج کرایه داده ام و خود نیز عهده دار راندن شترها نشده ام و آنها را به غلامان سپرده ام.» امام فرمود: «آیا پول کرایه شترها بر عهده دستگاه هارون است.» صفوان پاسخ داد: آری. امام فرمود: «آیا دوست داری آنها زنده بمانند تا کرایه تو پرداخت گردد؟» صفوان گفت: آری. امام کاظم علیه السلام فرمود: کسی که بقای آنها را دوست بدارد، جزء آنهاست و کسی که جزء آنها باشد، وارد شده در دوزخ خواهد بود».
صفوان می گوید: از خدمت امام علیه السلام رفتم و همه شترانم را فروختم، تا دیگر به این گناه گرفتار نشوم.
اوقات برای مؤمن سه قسم است، زمانی که در آن با خدایش راز و نیاز کند، و ساعتی که در آن زندگی خود را سامان دهد، وساعتی که خود را بالذتهای حلال و پسندیده دمساز می کند. و برای خردمند شایسته نیست که جز در پی سه چیز برود : سرو سامان دادن به زندگی،گام نهادن در راه معاد، و لذت بردن از غیر حرام.
نهج البلاغه ، کلمات قصار،390
زینب کبرى یک نمونه برجسته تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکى از مهمترین مسائل تاریخ نشان میدهد. اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثه کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد ـ که واقعاً پیروز شد ـ عامل این پیروزى، حضرت زینب بود؛ والا خون در کربلا تمام شد. حادثه نظامى با شکست ظاهرى نیروهاى حق در عرصه عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزى که موجب شد این شکست نظامى ظاهرى، تبدیل به یک پیروزى قطعى دائمى شود، عبارت بود از منش زینب کبرى؛ نقشى که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلى چیز مهمى است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیه تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخى قرار دارد...
او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه مومن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان میدهد. این زن است که الگوست؛ الگو براى همه مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوى و انقلاب علوى را آسیبشناسى میکند؛ میگوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفهتان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشه پیغمبر سرش بر روى نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا میشود فهمید.
بیانات مقام معظم رهبری
۱۳۸۹/۲/۱
بسماللهالرّحمنالرّحیم
بالاخره در نبرد بین امام هادی (علیهالسّلام) و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادی (علیهالسّلام) بود؛ این باید در همهی بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکی پس از دیگری، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصلهی کوتاهی مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکی بهدست پسرش کشته شد، دیگری به دست برادرزادهاش و به همین ترتیب بنیعباس تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادی و حضرت عسگری (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پیدا کرد؛ قویتر شد.
حضرت هادی (علیهالسّلام) چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی میکردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترکهای خودمان؛ ترکهای آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقهی مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمیشناختند و از اسلام سر در نمیآوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم میشدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عدهی قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام هادی (علیهالسّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیلهی آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام - با نامهنگاری و... - برساند. این شبکههای شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همهی اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادی را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادی همهی این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علیرغم آنها انجام داده است. حدیث معروفی دربارهی وفات حضرت هادی (علیهالسّلام) هست که از عبارت آن معلوم میشود که عدهی قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ بهگونهای که دستگاه خلافت هم آنها را نمیشناخت؛ چون اگر میشناخت، همهشان را تارومار میکرد؛ اما این عده چون شبکهی قویای بهوجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمیتوانست به آنها دسترسی پیدا کند.
یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه (علیهمالسّلام) - به قدر سالها اثر میگذاشت؛ یک روز از زندگی مبارک اینها مثل جماعتی که سالها کار کنند، در جامعه اثر میگذاشت. این بزرگواران دین را همینطور حفظ کردند، والّا دینی که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل یحییبناکثم که با آنکه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده میشد؛ تمام میشد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهمالسّلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا. اگر اسلام انسانهای کمربسته نداشت، نمیتوانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی بهوجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین میرفت. اگر اسلام کسانی را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشری و در تاریخ اسلامی نهادینه کنند، باید از بین میرفت؛ تمام میشد و اصلاً هیچ چیزش نمیماند؛ اگر هم میماند، از معارف چیزی باقی نمیماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتی که حالا از معارف اصلیشان تقریباً هیچچیز باقی نمانده است. اینکه قرآن سالم بماند، حدیث نبوی بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامی بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشری خودش را نشان دهد، کار طبیعی نبود؛ کار غیرطبیعی بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتکخوردن، زندانرفتن و کشتهشدن هم هست، که اینها برای این بزرگوارها چیزی نبود.
ائمهی ما در طول این دویستوپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبی مکرم اسلام (صلّیاللَهعلیهوآله) تا روز وفات حضرت عسکری، دویستوپنجاه سال است - خیلی زجر کشیدند، کشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه کنیم؛ مظلومیتشان دلها و عواطف را به خود متوجه کرده است؛ اما این مظلومها غلبه کردند؛ هم مقطعی غلبه کردند، هم در مجموع و در طول زمان.
والسّلام علیکم و رحمةالله برکات
83/5/30
قال النبیصلوات الله علیه:
یا سلمانُ حُبُّ فاطمةَ یَنْفَعُ فی مائةِ مَوطنٍ ایسَرُ تلکَ المواطنِ:
الموتُ و القبرُ و المیزانُ و المحشرُ و الصراطُ و المحاسبةُ.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمودند:
ای سلمان محبت فاطمه و دوست داشتن او در صد موقف و جایگاه از مواقف قیامت سودمند است،
آسان ترین این مواقف: مرگ و قبر و میزان و محشر و (پل) صراط و موقف محاسبه اعمال است.
بحار الانوار، ج 27، ص 116
حسن
گوشوارهء عرش است
که در کوچه روی خاک افتاد...
حمید رضا برقعی
بهترین دلیل گفتار است که حضرت زینب کبری سلام الله علیها محدّثه و عالمه و معلمه بوده،
آن هم از سرچشمه نبوت و ولایت سیراب گشته
و در علوم دینیه و آثار باطنیه مهارتی بسزا داشته است.
یا ابا محمد یاحسن بن علی ایها الزکی العسکری انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
میلاد با برکت یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را خدمت تمام مسلمین و مستضعفان جهان تبریک و تهنیت عرض میکنیم
....
علمای بزرگ مسیحی که معاصر ایشان بوددند چنان متوجه دانش و کرامات او شده بودند که او را مسیح می پنداشتند
عبدالله خاقان وزیر متوکل عباسی با تکبر بسیاری که داشت هر وقت امام را میدید برمیخاست و بر مسند وزارت خود مینشا نیدشان و همواره در موقع گفت و گوی با آن حضرت تیکه کلامش جمله ی (پدر و مادرم فدای توباد) بود و میگفت در سامره کسی را چون آن حضرت ندیده ام آن حضرت عابدترین و داناترین افراد جهان است
..........................................
ای مولای ما
سالروز میلاد پربرکت، پدر بزرگوارتان امام حسن عسگری علیه السلام را خدمت شما تهنیت عرض میکنیم
آقای ما ، همه چشم به راهیم به امر پدر شما
ما آماده ایم برای برافراشتن و اهتزاز پرچم هایی که پدرتان وعده داده است
مولا جان دلهایمان تاب ندارد برای دیدار
مولای ما
برهرجه بنگرم تو نمودار بوده ای ای نانموده رخ تو چه بسیار بوده ای
اینجا شهر قم است
شهر را آذین ببندید
میهمانان در راه اند
برویم به سمت دروازه اصلی برای استقبال
همه گل جمع کنند از ورودی دروازه تا میهمانسرا گل بریزید روی سرشان
سمت ویرانه ..نه ...از مسیرهای زیبا وارد شهرشان کنید
پارچه های رنگی روی محمل بریزید...
زنان دور محمل رابگیرید میهمان و سرورمان قصد نزول اجلال دارند...
همهمه شهر را دربرگرفته ....که فرزند امام آمده....او خواهر امام است.... او عمه ی امام است...
............
الشام الشام الشام....
امان از...........