پیرمردی آمد گفت:
اینجارا قادسیه،نینوا،شاطی ءالفرات،کربلا میگویند
تانام کربلا شنیدند فرمودند:
هذه کربلا موضع کرب وبلا هذه مناخ رکابنا و محط رحالنا و مقتل رجالنا
این سرزمین کربلاست اینجاست که محل آسایش ابدی ماست اینجا جای درگذشت و شهادت ماست اینجاست که رجال مارا می کشند و مارا به سر نوشت حقیقی خود می رساند.
اما...اما... اعوذباالله من الکرب و البلا
امان از دل زینب
السلام ای شکوه نام حسین
دومین فاطمه،تمام حسین
دل زینب و تمام غصه عالم
زینب و غم پهلو شکسته....ولی کربلا
زینب و غم فرق شکسته....ولی کربلا
زینب و غم جگر پاره پاره....ولی کربلا
ولی کربلا ...ولی کربلا...
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت
حس غم جدایی این دشت لاله خیز
بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت
فالی زدم به مصحف پیشانی ات حسین
آیات غربت تو دلم را فرا گرفت
- ۹۲/۰۸/۱۵
- ۵۳۶ نمایش