راویان حدیث مىگویند:
چون یک سال از تولّد حسین علیه السّلام گذشت دوازده فرشته بر پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله
فرود آمدند که یکى به شکل شیر و دومى گاو نر، سومى به صورت اژدها، چهارمى به صورت
آدمیزاده و هشت نفر به صور مختلفه بوده، با چهرههاى بر افروخته و چشمهاى گریان،
با پرهاى گسترده، و مىگفتند:
اى محمّد! زودا بر سر فرزندت حسین بن فاطمه علیهما السّلام آن آید که بر
سر هابیل از قابیل آمد و زودا که اجرى چون اجر هابیل یافته و
بر قاتلش کیفر قابیل خواهد بود.
در آسمانها فرشتهاى نماند مگر آن که بر پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله نزول کرد
و بعد از درود، او را در امر حسین علیه السّلام تعزیت گفت، و
از پاداش او سخن رانده تربت پاکش را
بر وى عرضه نمود. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله مىفرمود:
خداوندا خوار دار هر آن کو که حسین را خوار دارد و بکش قاتلش را و کامروایش مدار.
چون حسین علیه السّلام دو ساله شد، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله به سفر رفت و در بین راه
بایستاد و استرجاع بگفت و چشمان مبارکش غرق در اشک شد.
از علّت آن پرسیدند، فرمود:
این جبرئیل است که از سرزمینى به نام کربلا در کنار شط فرات خبرم مىدهد که
در آن جا فرزندم حسین بن فاطمه علیهما السّلام به شهادت مىرسد.
یکى پرسید:
یا رسول اللَّه کى او را مىکشد؟
فرمود:
مردى یزید نام، گوئیا جاى شهادت و مدفنش را مىبینم.
بعد با حالت گرفته و اندوهگین از سفر بازگشت و به منبر رفت و خطبه خواند و پند داد،
در حالى که حسنین علیهما السّلام در نزدش بودند.
بعد از فراغت از خطبه دست راست را بر سر حسن علیه السّلام و دست چپ را
بر سر حسین علیه السّلام نهاد و سر به سوى آسمان برافراشت و گفت:
«خداوندا همانا محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بنده و رسول توست و این دو عترت پاکم و خوبان
ذرّیه و بنیاد خانوادهام مىباشند که در امّتم به جاى مىگذارم، و جبرئیل خبرم مىدهد:
این فرزندم مقتول و مخذول گردد، خداوندا شهادت را بر وى مبارک فرما، و او را از سادات
شهداء قرار ده، و برکت را در قاتل و خاذلش قرار مده.
«فضجّ الناس فی المسجد بالبکاء و النّحیب»، ضجّه مردم در مسجد با اشک و ناله برخاست.
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود:
آیا مىگریید و یاریش نمىکنید؟
پیامبر صلوات اللَّه علیه و آله بازگشت و با چهره بر افروخته خطبه دیگرى ایراد کرد (امّا کوتاه)
و در حالى که از چشم اشک فرو مىریخت فرمود:
مردم!
همانا من در بین شما دو چیز گرانبها (ثقلین) را به جاى گذاردم:
کتاب خدا و عترتم- اهل بیتم- نهاد و اصلم و میوه زندگیم، و این دو از من جدا نگردند تا در حوض
بر من در آیند، الا که من منتظر آن دو مىباشم، و من از شما چیزى نمىخواهم
جز فرمان پروردگارم و آن مودّت به نزدیکان من است، پس بنگرید که
فردا در کنار حوض مرا نبینید در حالى که با اهل بیتم کینهتوزى کرده، ستم نموده
و آنان را کشته باشید.
آگاه باشید که در قیامت سه پرچم از این امت بر من عرضه گردد:
رایتى سیاه تیره که فرشتگان را به ترس اندازد، نزد من توقف کنند، مىگویم:
شما کیانید؟ اسمم را فراموش مىکنند و مىگویند: ما موحّدان از عربیم.
مىگویم:
من احمدم پیامبر عرب و عجم.
مىگویند:
ما از امت توایم اى احمد.
مىگویم:
بعد از من با کتاب پروردگارم و عترت و اهل بیتم چه کردید؟
مىگویند:
امّا کتاب را ضایع رها کردیم، و امّا عترتت را با تمام حرص از زمین برداشته و نابود کردیم.
من نیز از آنان روى بگردانم، و آنان را با چهرههاى سیاه در کمال تشنگى (به جهنم) برانند.
رایت دوم که به غایت سیاهتر از اوّل است در آید، به آنان گویم،
با ثقلین اکبر و اصغر، کتاب پروردگارم و عترت من چه کردید؟
(در پاسخ) مىگویند:
امّا کتاب با آن مخالفت ورزیده، و امّا عترت، خوارشان کرده و بشدّت تار و مارشان کردیم.
مىگویم:
از من دور شوید، آنان را نیز با چهرههاى سیاه و تشنگى (به دوزخ) برانند.
رایت سوم در کمال تابندگى و درخشندگى نمایان گردد،
مىگویم:
شما کیانید؟
مىگویند:
ما اهل توحید و تقواییم، ما امّت محمّد صلّى اللَّه علیه و آلهایم، ما بازمانده اهل حقّیم، حامل کتاب
پروردگارمان، که حلالش را حلال و حرامش را حرام دانسته، و ذرّیّه پیامبر ما را دوست داشته،
آن چنان که از کیان خود یارى نموده آنان را یارى کرده و با دشمنان آنان جنگیدیم.
به آنان مىگویم:
بشارتتان باد، من محمّدم پیامبرتان، در دنیا چنان زیستید که گفتید،
و آنگاه آنان را از حوض خود سیراب کنم،
در حالى که سیراب و شادمانند به راه افتند و در بهشت
در آیند و جاودانه در آن بخرامند.
گویند:
و مردم را ذکر شهادت حسین علیه السّلام عادت شده بود
و بزرگش شمرده رسیدن آن را چشم مىکشیدند.
- ۹۲/۰۸/۱۷
- ۶۶۶ نمایش