حضرت ابراهیم (ع) زمانی که از امتحان سربلند بیرون آمد دستان حضرت اسماعیل را باز کرد و پدر و پسر همدیگر را در آغوش گرفتند و از خوشحالی اشک شوق ریختند...
اما این بار پدری بدن بیجان پسری را درآغوش گرفته است و اشک امان نمی دهد
...........
قتل الله قوما قتلوک
الوداع گفت و رفت بابا ماند
بین تن ها امام تنها ماند
چشم مجنون به پای لیلا ماند
موج، می خورد بر لب ساحل
موج برگشت و...لیک دریا ماند
علی اکبر،علی و اکبر شد
جمله رفت و حروف برجا ماند
با زره رفت ، با عبا برگشت
تا قیامت همین، معما ماند
- ۹۲/۰۸/۲۱
- ۴۸۵ نمایش
زینب جان شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما بی حسین شدن تو بود و شرمنده تر آنکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم.
ممنون از اینکه به وبلاگم سر زدین ...التماس دعا