بی غیرتان نخوانند
برو که مادر در انتظار دیدار پیروان عباس(ع) است
خوش به حالت
چه خوب راه شهادت را یافتی
خوش غیرت سلام ما را به مادر برسان
بگو که هنوز از ضرب سیلی گوش هایمان سوت می کشد
- ۱۰ نظر
- ۰۴ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۴۱
- ۷۷۲ نمایش
برو که مادر در انتظار دیدار پیروان عباس(ع) است
خوش به حالت
چه خوب راه شهادت را یافتی
خوش غیرت سلام ما را به مادر برسان
بگو که هنوز از ضرب سیلی گوش هایمان سوت می کشد
تهاجم فرهنگى یک حقیقتى است که وجود دارد؛ میخواهند برروى ذهن ملّت ما و برروى رفتار ملّت ما - جوان، نوجوان، حتّى کودک - اثرگذارى کنند. این بازیهاى اینترنتى از جملهى همین است؛ این اسباببازىهایى که وارد کشور میشود از جملهى همین است که من چقدر سر قضیّهى تولید اسباببازى داخلىِ معنىدار و جذّاب حرص خوردم با بعضى از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البتّه بحمدالله ظاهراً اینجا یک تصمیمى در این زمینه گرفته شد، حالا انشاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایى بشود. خب، دوستان ما آمدند در یکى از دستگاههاى فعّال و مسئول، عروسکهاى خوبى درست کردند؛ خوب هم بود؛ اوّل هم حسّاسیّت طرف مقابل را - یعنى مخالفین را، خارجىها را - برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربى و مانند اینها، این [عروسکها] را درست کردند؛ ولى نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسرى را، یک دخترى را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچّهى ما اصلاً نمىشناسد - ببینید، پیوست فرهنگى که میگوییم اینها است - خب، یک عروسک است فقط، در حالى که مرد عنکبوتى را بچّهى ما میشناسد، بتمن را بچّهى ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کردهاند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که میبیند همان عروسکى که در فیلم داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش میگوید این را براى من بخرید؛ عروسک را میشناسد؛ این پیوست فرهنگى [است]. شما بایستى این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست میکردید براى اینکه این عروسک معرّفى بشود پیش بچّهها؛ بعد که معرّفى شد، آنوقت خودشان میخرند، [ولى] وقتى معرّفى نشد، بازار ندارد و ورشکست میشود؛ و ورشکست شد. یعنى یک چنین دقّتهایى را بایست کرد. بههرحال این تهاجم فرهنگى به این شکل یک واقعیّتى است.
انقلابی ماندن
سال پخش : 1358
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الان إلی قیام یوم الدین.
قرآن ما در این دویست و شصت و هشت داستانی که دارد وقتی این داستانهای واقعیت دار را میخوانی و کمی تدبر میکنی خیلی قابل تطبیق با زمان ما است.
اهداف صهیونیستها در فلسطین
صهیونیسم جنبشی سیاسی است که هدف آن جذب یهودیان و فراهم کردن زمینههای مهاجرت آنها به فلسطین است تا دولتی یهودی را که بعنوان نماد فرهنگ و دین یهود است، در فلسطین تشکیل دهد.
مشخصه بارز جنبش صهیونیسم نژادپرستی یهودی است. این جنبش در اواسط قرن نوزدهم میلادی توسط "تیودور هرتزل" فعالیت خود را آغاز کرد. اهداف صهیونیسم در تأسیس وطنی ملی برای یهودیان خلاصه میشود. آنها در کنفرانس بال در آغاز سال 1897م. فلسطین را به بهانه این که در برههای از زمان در آن میزیستهاند، انتخاب کردند.
جنبش صهیونیسم عملاً موفق شد که حکومتی خارجی در قلب سرزمینهای عربی یعنی در فلسطین تشکیل دهد و بیشتر ساکنان این سرزمین را آواره کند. صهیونیستها همچنین موفق شدند، حمایت بیشتر اعضای سازمان ملل را کسب کنند و پس از به رسمیت شناختن رژیم خود، بوسیله این کشورها نوعی مشروعیت بین المللی کسب کنند.
پس از فروپاشی خلافت عثمانی و کنارهگیری ترکیه از جهان عرب و اسلام، فلسطین تحت قیمومت انگلستان درآمد و پس از انتقال مرکز ثقل صهیونیسم جهان به بریتانیا تعدادی از صهیونیستها به مناصب عالی از جمله عضویت در دولت انگلیس و پارلمان این کشور رسیدند و بالفور وزیر خارجه وقت انگلستان با صدور بیانیه معروف خود بخشی از فلسطین را به صهیونیستها بخشید.
این چنین بود که رژیم صهیونیستی در 15 مه 1948 درست زمانی که نیروهای انگلیس فلسطین را ترک کردند، تشکیل شد.
پناهیان:
کسانی که در راه حق سختی نکشند، همان سختی را در راه باطل خواهند کشید/ اگر امروز ذرهای در مقابل دشمن کوتاه بیاییم، فردا باید از تروریستهایی که در سوریه هستند در کشور خودمان پذیرایی کنیم
هیأت را میتوان دو گونه تعریف کرد:تعریف هیأتها به گونهای که هستند و تعریف آنها به گونهای که باید باشند.ما جمع بین این دو تعریف را آوردهایم. البته این تعریف مقداری طولانی است. هیأت یعنی تجمعی از مؤمنان که برای تعظیم شعایر الهی و احیای امر اهلبیت(ع)، ـ نام و یاد و سیره و روش اهلبیت ـ در جامعه و تعلیم و تربیت دینی و اخلاقی خود، به برگزاری متناوب جلسات مذهبى، شامل قرائت قرآن، سخنرانی دینی و ذکر توسّل اهلبیت عصمت و طهارت با محوریت عزاداری امام حسین(ع) اقدام میکنند. در تعریفی که ما از هیأت ارائه میدهیم چند مورد را خارج میکنیم:
اگر هیأتى، قرائت قرآن نداشت، این هیأت، هیأت کاملی نیست. وقتی هیأت هست، ذکر هست، چرا ذکر قرآن نباشد؟! اگر جلسهی تجویدی باشد و تفسیری هم بگویند، این هم هیأت نیست؛ این جلسه یک کار تخصصی است و با برخورد کردن با قرآن به عنوان ذکر، تفاوت دارد.
تجمّع، یعنی این افرادی که دور هم جمع شدهاند؛ اینها تصادفاً به هم نپیوستهاند، بلکه دارای تشکّلاند. اینها با گروهی که به نماز جمعه یا جماعت میروند، متفاوتاند. اگر شما مراسم برگزار کردید و گروهی آمدند و رفتند، به این هیأت نمیگویند. به مراسم عاشورا و محرم نیز هیأت نمیگوییم؛ این مراسمی است که در سال، یک بار برگزار شده و دیگر ادامه ندارد؛ بنابراین باید جلسات متناوب باشد و تناوب از نظر ما، حداقل ماهیانه و حداکثر هفتگی است.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی همواره از امام خمینی(ره) به عنوان شخصیتی برجسته در تاریخ ایران اسلامی یاد کرده و بر حرکت در مسیر خط امام تاکید داشتند.
به مناسبت بیستوچهارمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) گزیدهای از بیانات مقام معظم رهبری درباره ابعاد شخصیتی امام راحل به شرح زیر منتشر میشود:
* «امام خمینى» عظیم چون ستارهى پرفروغى بر تارک انقلاب اسلامى ایران میدرخشد
در دوران معاصر هم نام درخشان «امام خمینى» عظیم چون ستارهى پرفروغى بر تارک انقلاب اسلامى ایران میدرخشد. در این میان، صدها عالم معروف و هزاران عالم غیرمعروف نیز، امروز و دیروز، نقشآفرین حوادث اصلاحىِ بزرگ و کوچک در کشورهاى گوناگون بودهاند
02/09/ 92- بیانات در اجلاس جهانی علما و بیدارى اسلامى
* امام حکیم به معنای قرآنی آن بود
امام بزرگوار ما حکیم بود. امام یک حکیم به معناى قرآنى بود. حکیم یعنى آن کسى که حقائقى را مشاهده میکند که از چشمهاى دیگران مغفولٌعنه است؛ پوشیده است. کلمات او، کلماتى ممکن است ساده به نظر بیاید، اما هر چه میشکافید، مىبینید لایهها و عمقهاى بیشترى دارد. امام اینجورى بود.
1387/02/12بیانات در دیدار معلمان استان فارس
چکیده
فرجام تاریخ چه خواهد بود؛ آیا بشر به سوی کمال گام برمیدارد، یا اینکه انحطاط را تجربه میکند؟ در این زمینه، دو دیدگاه کلان در فلسفة سیاسی و اجتماعی غرب وجود دارد: یکی، دیدگاه تکاملگرایان، که فرآیند تاریخ را رو به پیشرفت و بهبودی میدانند، همانند هگل، فیلسوف قرن هجدهم و نوزدهم میلادی که نظریة دولت کمال اخلاقی را مطرح میکند. دیگری، دیدگاه ضدتکاملگرایان، که تاریخ بشر را رو به قهقرا میدانند، همانند، ادموند برک، فیلسوف محافظهکار قرن هجدهم میلادی که نظریة بازگشت به سنت را پیشنهاد میکند. فوکویاما در نظریة پایان تاریخ، ادعا میکند که با فروپاشی نظام کمونیسم، آموزه لیبرال دموکراسی عالمگیر خواهد شد.
نظریههای تکاملگرایی، فلسفة سیاسی و اجتماعی غرب، یعنی نظریة پایان تاریخ فوکویاما را بررسی و نقد میکند.در این مقاله با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، نظریة پایان تاریخ فوکویاما از منظر یکی از برجستهترین دیدگاههای تکاملگرایی اسلامی، یعنی آموزة شیعی مهدویت، به چالش کشیده شده و در پایان، چارچوبی بدیل، یعنی نظریه حاکمیت جهانی اسلام، مطرح شده است.
مقدمه
فلسفة سیاسی اجتماعی مدرن، با طرح مسئلة «عقلانیت خودبنیاد و فردگرایی انتزاعی»، ایدة پیشرفت و بهبود را برای بشر غربی به ارمغان آورده و بدینگونه تلاش کرده وی را از معضل گناه نخستین که رنج و عذاب را ضرورت زندگی بشری میداند، رها سازد. در میان متفکران مدرن غربی ایمانوئل کانت یکی از نخستین کسانی است که در قرن هجدهم میلادی در باب حکومت جهانی عقلانیت نظریهپردازی کرده و آیندهای صلحآمیز برای بشریت پیشبینی نمود.1
البته به نظر میرسد که فریدریش هگل را باید برجستهترین و مهمترین نظریهپرداز فلسفة تاریخ غرب دانست که با بهرهگیری از روش دیالکتیک ذهن نشان میدهد بشر در فرایند تاریخ به سوی خودآگاهی گام برمیدارد2 و در نهایت در دولت کمال اخلاقی با روح جهانی (گایست) یکی میشود.3 همین اعتقاد به پیشرفت و تکامل بشر در اندیشة سیاسی مدرن غرب در اواخر قرن بیستم در نظریة کسانی، همچون مک لوهان، تافلر، هانتینگتون و فوکویاما خود را نشان میدهد.4
وحید یامین پور :
ظاهر ماجرا این است که برخی دغدغه مندان اخلاق و ارزش ها، کار حکومت را به حاکمان سپرده اند و در گوشه ای هر از گاهی فریاد «وا اسلاما» سر می دهند. نه من و نه هیچ کس دیگر طبعاً حق ندارد به این دغدغه ها بی حرمتی کند یا حق انتقاد را از آنها بگیرد، اما این صداهای بلند چقدر معتبر است و اساساً چقدر می تواند منشأ اثر باشد؟ آینده ی سیاسی ایران چه نسبتی با این صداها دارد و آیا جریانی که داعیه ی ارزش ها را دارند، با گذشته ی ارزش های تاریخ سیاسی پیش از خود خویشاوند است؟
آیة الله جوادى آملى
«لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرایته خاشعا متصدعا منخشیة الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون.» «اگر این قرآن را بر کوهى فرو مىفرستادیم، یقینا آن [کوه] رااز بیم خدا فروتن [و] از هم پاشیده مىدیدى. و این مثلها رابراى مردم مىزنیم باشد که آنان بیندیشند.» «تصدع» همان«تفرق» است و این که کسى را که سردرد دارد «صداع» مىگویندبراى آن است که انسان احساس مىکند این اعصاب دارد از هم جدامىشود، احساس تصدع مىکند یعنى تفرق اعصاب سر مىکند. هم چنینوقتى که مطلب سنگین باشد و انسان در آن مطلب غور کند سرش دردمىگیرد لذا خداوند فرمود: کوه سردرد مىگرفت و این سردرد و صداعاو مایه تصدع او مىشد و این تصدع او جوارح او را خاشع مىکرد وقهرا ریز ریز مىشد، کوه که ریز ریز مىشود کره زمین هم متلاشىخواهد شد، چون کره زمین به کوه زنده است. خداوند سبحان درآیات فراوانى کوهها را به منزله لنگر کره زمین مىداند. کرهزمین که در حال حرکت است لنگرى مىخواهد که آن را حفظ کند. درآیات فراوانى از «جبال» به عنوان «رواسى» یاد شده است،رواسى یعنى همان لنگرها «بسم الله مجراها و مرسیها»«مرسى» در برابر «جرى» همان لنگر انداختن و لنگرگاه است.هیچ جا نیامده که ما جبال را رواسى قرار دادیم بلکه فرمود مابراى شما رواسى قرار دادیم، اما در سوره نازعات مشخص کرد که«رواسى» چیست؟ در آیه 32 سوره نازعات فرمود که: «و الجبالارسیها» جبال را رواسى زمین قرار داد. در خطبه معروفنهج البلاغه که حضرت امیر -سلام الله علیه- فرمود:«و وتدبالصخور میدان ارضه» هم ناظر به همین است. میدان یعنىاضطراب، «ماد یمید» یعنى «اضطرب یضطرب» میدان یعنىاضطراب، اضطراب این کره زمین به وسیله کوهها برطرف شد، لذااین کوهها به منزله وتد (میخ) آرامکننده اضطراب زمین است.خوب قهرا اگر کوه متلاشى بشود یعنى لنگر از بین برود این سفینههم غرق خواهد شد، اگر کوه نتواند قرآن را تحمل کند کره زمینهم یقینا قرآن را تحمل نخواهد کرد.
انسان و تحمل امانت الهى
در پایان سوره مبارکه احزاب مسئله عرض «امانت» مطرح شدهاست: «انا عرضنا الامانه على السموات و الارض و الجبال فابین انیحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا»این امانتى که عرضه شد مصادیق فراوانى بر او ذکر کردهاند کهدر همه این مصادیق حقیقت قرآن سهم دارد.گفتند منظور از این امانت ولایتیا معرفتیا دین و یا قرآناست، هر کدام از این مصادیق ذکر بشود بالاخره حقیقت قرآن سهمىدارد، جداى از آنها نیست همان طورى که آنها جداى از ایننیستند اگر ولایتباشد که «ثقل اصغر» است و قرآن «ثقل اکبر»و اگر دین باشد که به این ثقل اکبر وابسته است و مانند آن.این که فرمود: ما این امانت را بر سماوات، ارض و جبال عرضهکردیم، ذکر جبال بعد از ارض ذکر اعظم اجزا است نه ذکر خاص بعداز عام، ذکر اعظم اجزا استبعد از ذکر کل. وقتى جبال نتواندیک بارى را تحمل کند یقینا سایر اجزاى زمین هم نمىتوانند حملکنند.یک وقت است ذکر خاص بعداز عام است مثل «من کان عدوا لله وملائکته و رسله و جبریل و میکال» که این ذکر خاص بعد از عاماست، گاهى ذکر خاص بعد از عام نیست ذکر اعظم اجزاى کل استحالایا بعد از ذکر کل یا بدون ذکر کل، مثل این که زکریا -سلامالله علیه- عرض کرد: «رب انى و هن العظم منى و اشتعل الراسشیبا» به خدا عرض کرد من استخوان بدنم نرم و سستشد، استخوانچون محکمترین عضو بدن است اگر نرم و سستشود چیزى از بدن باقىنمىماند گوشت و سایر اعضا و عضلات هم ضعیف خواهد شد و اصولا چیزمهم را که عظیم مىگویند براى این که استخواندار است از همینعظم گرفته شده مطلبى که استخواندار باشد یعنى مایهدار باشد، شخصى که مایهدار باشد، مقامى که مایهدار باشد از آن به عظیمیاد مىکنند مىگویند استخواندار و مایهدار است. خوب گاهى ذکرخاص بعد از عام است گاهى ذکر اعظم اجزا بعد از ذکر کل است،گاهى ذکر خود اعظم الاجزاست تا سایر اجزا فهمیده شوند. مسئلهذکر جبال بعد الارض از باب ذکر اعظم اجزا بعد از ذکر کل است. این ابا و سرپیچى که براى سماوات و ارض و جبال هست اباىاستکبارى نیست تا مذموم باشد آن اباى استکبارى را قرآن ذکرکرد و مذموم شمرد که اباى شیطنت است:«ابى و استکبر و کان من الکافرین» سرپیچى استکبارى آن است کهانسان بتواند فرمان خدا را تحمل کند و عمدا ابا کند و تعدىنماید. اباى اشفاقى آن است که ابا کند و نپذیرد چون نمىتواند، چون به شفقت مىافتد، این جا شفقتبه معناى مشقت است: «فابینان یحملنها و اشفقن». این ابا مذموم نیست و خداى سبحان هم ازسماوات و ارض و جبال با مذمتیاد نکرده است، هر جا از اینهاسخن گفته با اطاعتشان توام است و از آنها به نیکى یاد مىکند:«فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین»اما این جا مىفرماید مقدور سماوات و ارض و جبال نبود که اینرا تحمل کنند لذا این کلمه اشفاق را بعد از کلمه ابا ذکر کردو فرمود: «فابین ان یحملنها و اشفقن منها» خوب بالاخره حقیقتقرآن یکى از مصادیق بارز آن امانت است. پس در پایان سوره احزاب فرمود:مقدور آسمان و زمین و کوهها نبود که امانتخدا را تحمل کنند،چون تکلیف ما لا یطاق است. حالا اگر بخواهند تحمل کنند چهمىشوند؟ ریز ریز مىشوند اگر ما مسئله را پافشارى مىکردیم ازارض به «انزال» تبدیل مىکردیم «انا عرضنا الامانه» را به«لو انزلنا هذا القرآن» مبدل مىکردیم و مىگفتیم باید این باررا بکشید اینها ریز ریز مىشدند. «لو انزلنا» ما قبلا عرضهکردیم، اینها خواهش کردند مقدور ما نیست، اما الان اگر بخواهیمبالاتر از عرضه یعنى بر اینها انزال کنیم ریز ریز مىشوند: «لوانزلنا هذا القرآن على جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله»این ظاهر آیه است.