از کربلا تا کربلا
...
فقط کافیست کوله بارت را سبک آماده کنی و عزم حرکت کنی
روزها را هی شمردم تا که شد وقت سفر
تا بیایم لحظهها را میشمارم کربلا
دست خالی آمدن سوی تو خوش اقبالی است
دارم آه و تشنگی در کوله بارم کربلا
...
..
.
نیت کن به یاد پاهای برهنه کاروان به یاد آبله پای کودکان
پابرهنه قدم بردار
عباس جان
این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند
یک لحظه هم ز خیمه ی طفلان جدا نشو
جان رباب از دم گهواره پا نشو
...
..
.
نگران پای رفتن نباش
پای رفتن را خودش به تو می دهد
این زمین چیست که با کرب و بلا معجون است
هر که را پای نهند جان و دلش محزون است
...
..
.
حالا آرام خود را دراین رودهای در حرکت رها کن
که این رود به دریا ختم می شود
دوباره سائلی آمد، درِ حرم بگشا
نشان خانه ی تان را ز هر که پرسیدم
- نشان سیدی از خانواده ی زهرا -
به گریه مردم عابر جواب می دادند
...
..
.
راستی نیازی نیست در کوله بارت خوردنی حمل کنی
اینجا همه مهمان سفره اربابند
با گریه تا محله ی سادات هاشمی
با کاسه ای به دست، گدایت دویده است
از خانه ی علی به همه کوچه های شهر
بوی غذای نذری زهرا رسیده است
...
..
.
در تمام مسیر
تابلو ها دلت را پرواز می دهد و قدم هایت را تند تر
فاصله بین من و شهر شما یک وجب است
نقشهها وقتی از این فاصلهها میکاهند
من که از خود خبرم نیست چه قیدی دارم؟
جملههای خبری قید مکان میخواهند
...
..
.
درکنار جاده مردم بهشت میخرند برای خود و
خدمت به زوار حسین(ع) را مایه شرف می دانند
اینجا به کف پای زائرین حسین(ع) بوسه می زنند
خستگی در کن
عازم شدم به سوی خدا از ره شما
فکری برای عاشقتان بین جاده کن
عمری برای زینبتان گریه کردم
از من برای نوکریت استفاده کن
...
..
.
آن رودها به دریا رسیده اند و تو در امواج دریا گمشده ای
موج های دریا به ساحل نجات خواهد رسید
خود را میان موجها رها کن
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
بحر آرام دگر باره خروشان شده است
ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است
...
..
.
دیگر موج به ساحل رسیده است
ای دل تو خاک پای همین خانواده ای
در لحظه های اشک چنان فوق العاده ای
با هر حسین گفتن آرام و ساده ای
«انگار روبروی حرم ایستاده ای..»
...
..
.
بسم الله
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
التماس دعا